.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تبریک

سلام
از اینکه یه مدت آپلود نکردیم ببخشید.
اول اینکه قبولی علی رو تو دانشگاه علم و صنعت تبریک میگم،این بهترین خبری بود که تو این ۵ ماه شنیده بودم.۲ یا ۳ روز دیگه هم خودش رو میبینم که از همین الان برای دیدنش لحظه شماری میکنم .
اینیم دیگه، یه دوست داریم تو دنیا باسش هر کاری میکنم.
دوم اینکه یکی گفته بود E-Book چیه؟معنی فارسیش میشه کتاب الکتریکی که مقالات و کتابهای آموزشی و رمانها خلاصه کل کتابها رو به صورت pdf در اینترنت قرار میدهن البته باید پول بدین.ما اون E-book رو که بخواهید به صورت رایگان در وبلاگ قرار میدهیم.(من کلی کتاب آموزشی گرفتم که هم برای زبان خوبه و هم یاد گرفتن)
سوم اینکه من کامپیوترم کلی خرابه.بنابراین تا ۱ هفته نمیتونم چیزی بنویسم ولی شما تو لینک بنویسید چی می خواهید علی به من میگه.
چهارم اینکه علی جان====>پسرمن، من ۶ ماه پیش بهت گفتم قبولی
دوستون دارن یه عالمه

E-Book

سلام
خوب علی داره خاطراتمون رو می نویسه که منم به زودی بهش اضافه میشم.
همون طوری که در بغل وبلاگ میبینید می توانید E-Book مورد نظر خودتون را که به صورت انگلیسی هست در قسمت نظرها بنویسید تا ما اون را برای شما در وبلاگ قرار دهیم.
فکر میکنم ما اولین وبلاگی هستیم که E-Book رایگان قرار میدهیم.
منتظر نظر شما هستیم.

حرف دل علی...(رفاقت)

سلام چاکرم
(البته فقط روزبه که میتونه این سلام با لحن درست بخونه حالا....)
صاف وپوست کنده شروع کنم بگم رفاقت ما به چه شکلی و یا بهتر بگم به چه سستی شروع شد.(البته تاآخر رفاقت بخون میبینی این رفاقت سست به چه رفاقت محکم واصیلی تبدیل شد)
دوم دبیرستان بودم اول سال تحصیلی دو نفر دانش آموز جدید داشتیم .که یکی ازاونا همین داش روزبه ما بود. درباره نفر دوم هم شاید بعداُگفتم(منظورم اشکان آقا روزبه).
به هر حال مهر ماه رو به اتمام بود من رفیق فابی نداشتم که بعد از مدرسه با هم باشیم و روزبه هم تازه وارد .تو همون روزهای پایانی مهر بود که فهمیدم من و روزبه در۹۰٪ از مسیر همسفریم.این بود که تا اون سوار تاکسی شد منم رفتم کنارش نشستم . موقع پییاده شدن نمی دونم من کرایه اون دادم شاید اون حساب کرد؟!(راستی روز تو پول دادی یا من؟) به هر حال یه تیکه از مسیر اون حساب میکرد یه تیکه من.....  
الان بعد از ۵ سال که به پشت سرم نگاه میکنم میبینم به همین سادگی بهترین دوست عمرم رو پیدا کردم. البته به ظاهر رفاقتمون ساده وراحت شروع شده اما ساده حفظ نشده......
تا بعد 

حرف دل علی...

روزبه دوست عزیزم یه چیزایی در باره رفاقتش با من براتون گفته . من هم میخواهم بگم از کجا شرو ع شده و....تا حالا.
حالا تا همین جا داشته باشید تا بزودی میام دوباره...

دنیا عوض شده

ما تو دانشگاهمون 3 تا تلفن عمومی داریم.2 تاش تو خود دانشگاه هست یکی هم بیرون دانشگاه.اونی که تو دانشگاه هست که همیشه شلوغه و این دخترها دارن مخ یکی رو میزنن.میمونه یکی.5 شنبه من رفتم اون یکی که بیرون دانشگاه هست و زنگ زدم علی.خلاصه بعد از  دقیقه حرف زدن با علی 2 تا دختر آمدن پشت سر من تو صف.من که دفعه پیش سر همین موضوع با سه تا دختر دعوام شده بود 5 شنبه ای بی خیال شدیم زود قطع کردم.موقع رفتن یکی شون آمد جلو و گفت:
-ببخشید آقا
*بله
-میشه من یه شماره بگیرم شما حرف بزنید
*(مععععععععععععععععععععععععععععع)باشه موردی نیست بگم با کی کار دارم
-امیر
*سلام آقا امیر هستن
-شما
*یکی از دوست های دانشگاه
-بعد از 2 دقیقه حمومه
*ممنون
-شما کارتون رو نگفتین
*بفرمایید کلاس پیشرفته عوض شد
تازه دختر خانم فهمید که باید یه کمی آمار دوست پسرشو به ما بده و گفت که امیر عمران میخونه
-ببخشید کلاس چی
*شما بگید خودشان می فهمند.
-باشه
*خداحافظ
سوتی فهمید دید.بچه عمران پیشرفته ندارن فقط کامپیوترها دارن اونم C پیشرفته
هی آقا عجب روز گار عجیبی شده یه زمانی بر عکس بودهی_______________________ی