.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تهران...

سلام به همه.
حال و احوال خوبه،خوشید،با انتخابات چه میکنید؟
این انتخابات هم ما رو...،دیگه آدم می خواهد برد دست به آب (گلاب به روتون،روم به دیوار) یاد انتخابات می افتد،بگذریم.
من فردا شب قرار برگردم تهران اونم درست بعد 2 ماه،وای نمی دانید چقدر خوشحالم که بعد از 2 ماه خانوادم،دوستام و تهران رو میبینم،اینجا برای خودم جشن گرفتم رفتم چیبس،پفک و نوشابه خریدم(من زیاد اهل این چیزها نیستم)خلاصه برای خودم پارتی راه انداختم.
بین خودمان باشه من خودم و دوستم یه خواب بد در مورد این سفر دیدیم،خلاصه اگه مارو ندیدید حلال کنید.
حتما با خودتان می گید مگه تهران چی داره،غیر از دود و ترافیک و...
منم قبلاها همین چیزها رو میگفتم ،وای خدایی هیچ جا تهران نمیشه،خوب چه کنیم شهرمان هست.
تو این 2 ماه خیلی سختی کشیدم شاید تقریبا اندازه کنکور ولی یه چیزهایی یاد گرفتم که خودم فکر میکنم به 2ماه سختی میرزید،این آخرها که اینقدر دلم تنگ شده بود میرفتم از تو اینترنت عکس تهران رو میگرفتم مینداختم بک گراند.
نمیدانم این 2 هفته آخر چرا مثل 2 سال گذشت.
خلاصه اگه دیدید یه دیونه الکی شاده بدانید حتما اون دیوانه منم.
دلم برای غذاهایه مادرم تنگ شده،من فرداشب میرسم می خواهم به پدرم بگم بندازه تو اتوبان همت یکی از اون ترافیک های خرکی رو ببینم(پدر:این پسر عقل از سرش پریده.)
فردا شبشم یه مهمانی بزرگ خانوادگی هستم که می خواهم بی خیال رژیم و این حرفها شم و کلی به خودم خوش بگذرانم.
خلاصه تو این 2 ماه فهمیدم چه طوری از زندگی لذت ببرم،از هر لحظه اش(فکر بد نکنید ها!)
به شما هم توصیه میکنم.

آینده...

چند روز پیش با بچه ها نشسته بودیم داشتیم از هر دری صحبت می کردیم،موضوع به آینده کشیده شد.
هر کدام گفتیم که ۸ سال دیگه چی کاره ایم و چه میکنیم،تو یه کاغذ هم نوشتیم و مهروموم کردیم تا ببینیم کی به هدفش رسیده.
من گفتم:
فکر می کنم ۸ ساله دیگه نامزد داشته باشم،به امید خدا لیسانسم رو هم گرفتم ولی دیگه ادامه ندادم،احتمالا یه کار موقت دارم و دارم کارام رو ردیف میکنم برای یه مسافرت خارج کشور.
شما ها فکر می کنید ۸ سال دیگه چه اتفاقی براتون می افتد...
                                                   روزبه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
دیدم روزبه از آینده گفت طاقت نیاوردم حرفی نزنم.
من تا هشت ساله دیگه احتمالا لیسانس رو گرفتم اما تضمینی رو فوقش نیست .برعکس روزبه که تازه نامزد کرده من ازدواج کردم بچه مچه هم احتمالا دارم.نمیدونم کجا زندگی میکنم .کارم به محل زندگیم مربوط میشه اگر ایران بود تقریبا۰ ۶٪ کارم با رشته تحصیلیم ارتباط نداره ...
این هم اضافه کنم که ۹۰٪ فرضیات انسان عملی نمیشه و برعکس از آب در میاد شاید هم خیلی به نفع ما بشه در هر حال هر چه پیش آید خوش آید تا حالا که این طور بوده.سعی و کوشش هم  فراموش نشه