.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

عیدانه...

آقا (ر) (ى) (د) (ه) شد تو عیدمون رفت!
ببخشید، کلمه مناسب تری پیدا نکردم!
از شب 29 خانواده در گیر یک ماجرای خرکی شدن که اصلا نفهمیدیم کی عید شد، فکر کنم زمان سال تحویل دادسرا بودیم!
این 2 روز یک پامان کلانتریه، یک پامون بیمه، بیمارستان و دادسرا!
خلاصه تا حالا که اصلا عید رو نفهمیدیم، همه هم از دل و دماغ افتادن اصلا حال و حوصله ندارن.
وقتم نکردم بیام آپ کنم، الانم از بیمارستان آمدم.
سریع بگم عیدتان مبارک، امشب عمو و پسر یکی دیگر از عموهام میان، از فرنگ، باید بریم فرودگاه و خلاصه عید امسال خراب شد.
ولی در هر صورت عیدتان مبارک و صد سال به این سال ها و دوستان دارم اینقدر( اینطوری نیگام نکنید.)
یکمی هم تو بیمارستان در گیر شدم، طرف داشت حرف مفت میزد منم از کوره در رفتم جوابش رو دادم!
مرتیکه بیشعور آشغال جمع کن! همین قدر که میزاریم تو این مملکت راه برید باید خدا رو شکر کنید عوضی ها!
آقا ما یواش یواش بریم.
فعلا...