.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

بعضی ها...

بعضی ها رو تو مغزشان پهن ریختن...

تلخ نوشته...

مطلب زیر را ابراهیم نبوی نوشته، یکی از اون طنز های تلخ که فقط لبخند تلخ میتواند چاشنی اش باشد:

احمدی نژاد گفت « به باور من کاروان جهان به منزل های آخر خود نزدیک می شود.»
طبیعی ‏است که وقتی همه پیش بینی های قبلی احمدی نژاد تاکنون درست از کار در آمده، این یکی را هم ‏باید قبول کنیم که درست است، به همین دلیل ما هم می پذیریم که کاروان جهان به منزل های آخر ‏خود نزدیک می شود. نشانه های ظهور امام زمان بشرح زیر است:

اول: وزارت علوم و آموزش عالی: یکی از نشانه های ظهور این است که « علم از میان برداشته ‏می شود» در حال حاضر وزارت علوم با تمام قوا در حال از بین بردن علم هستند و اگر با همین ‏روش پیش بروند آخرین موانع ظهور هم تا چند ماه دیگر از بین می رود.‏
دوم: « منکر ظاهر می شود و فساد فراوان می گردد.» وقتی در پایتخت ام القرای اسلام، نیروی ‏انتظامی 1.5 میلیون نفر زن را به عنوان فاسد نهی از منکر کرده است، طبیعی است که در بقیه ‏دنیا هم احتمالا اکثر زنان فاسد هستند و چون زنان به تنهایی نمی توانند فاسد باشند، حتما بقیه ‏مردان هم فاسد هستند.‏
سوم: « جهل و نادانی ظاهر می شود» و « مردمان کم عقل را بر کارها گمارند.» در این مورد ‏لازم نیست دلایل زیادی بیاوریم، همین که عکس اعضای هیات دولت خودمان را با دقت نگاه کنیم ‏و زندگینامه و سوابق و تحصیلات آنها را مطالعه کنیم، دلایل کافی برای ظهور آقا را پیدا می ‏کنیم.‏
چهارم: « دروغ گفتن را حلال می شمارند» مثلا در زمان ظهور امام زمان حاکمانی سرکار می ‏آیند که آمارهای دروغ می دهند، جلوی دوربین دروغ می گویند، جلوی دوربین می گویند که در ‏هاله نور بودم و شش ماه بعد می گویند من چنین چیزی نگفتم، وقتی به خارج از کشورشان می ‏روند در مورد داخل کشور به خارجی ها دروغ می گویند و وقتی داخل می آیند در مورد خارج از ‏کشور دروغ می گویند. اصولا نگاه کنید به مصاحبه های رئیس جمهور و سخنگوی دولت.‏
پنجم: « فقها و هدایت کنندگان واقعی کم می شوند» مثلا در زمان ظهور طوری می شود که از ‏هر صد نفر روحانی و عالم دینی که بیست سال قبل به عنوان هدایت کنندگان مردم شمرده می ‏شدند، هشتاد نفرشان رد صلاحیت می شوند و نه تنها صلاحیت هدایت امت و همراهی با امام ‏زمان را ندارند، بلکه صلاحیت شرکت در انتخابات را هم ندارند.‏
ششم: « قتل و کشتار زیاد می شود» مثلا کار به جایی می رسد که هفته ای یک بار تعدادی را ‏دستگیر می کنند و جلوی چشم مردم اعدام می کنند و سعی می کنند که خبرش را هم پخش کنند که ‏امام زمان هر چه زودتر تشریف بیاورند.‏
هفتم: « جهان پر از ظلم و جور می شود.» مثلا مردم را در خیابان کتک می زنند، اگر زنی از ‏خودش دفاع کند، پلیس رسما اعلام می کند که مجرم است، پلیس اینقدر فاسد می شود که زنان را ‏وقتی به زندان می برند به آنها تجاوز می کنند و بعد می گویند خودکشی کرده اند، اگر کسی از ‏زندانی مظلوم دفاع کند، جلوی حرف زدنش را می گیرند. زنان و معلمین بچه ها را وسط خیابان ‏کتک می زنند، کف پای کارگری که پیغمبر دستش را بوسیده است شلاق می زنند. واقعا این ‏خارجی ها خیلی در زمان ظهور ظلم می کنند.‏
هشتم: « دین را به دنیا بفروشند» مثلا طوری می شود که دولت از پول نفت به مساجد پول می ‏دهد و علمای اسلام از سازمان تبلیغات اسلامی پول می گیرند، عده ای از علما هم از طریق ‏تجارت شکر و موز و جوراب از اسلام دفاع می کنند. برای علمای سایر بلاد هم پول نفت را می ‏دهند، و بعضی علما هم که اعتراض می کنند، البته در کشورهای خارج کار به جایی می رسد که ‏آنها را سالها در خانه شان زندانی می کنند. ‏
البته نشانه های دیگری هم هست که به نظرم لازم نیست، چون ممکن است اگر همه آن نشانه ها ‏را بگوییم امام زمان همین حالا ظهور کنند و فرصت تمام شدن این مقاله را هم پیدا نکنم. ‏..

حساب و کتاب...

اواسط ماه آبان بود که یکی از دوست های پدر یک کاری رو داد من برایشان انجام بدم.
اون موقع ها تازه کار کردن رو تو این زمینه شروع کرده بودم و کلی هم استقبال کردم و با خودم گفتم یه تجربه جدید هست که حقیقتا هم بود.
القصه این آقا چون باید این کار رو قبل از آمدن بازرس برای تایید پروژه انجام میداد کلی هم عجله داشت.
ایشان شنبه به من گفتند و سه شنبه هم میخواستند که واقعا دست تنها خیلی سخت و زمان بر بود.
من دانشگاهم خارج از شهر تهران در یکی از استان های نزدیک تهران است، تو این سه روز من ۵صبح پا میشدم میرفتم دانشگاه، چهار تهران بودم و 5 سر کار، 3 روز من دقیقا اینطوری گذشت که روز چهارم افتادم.
کار تموم شد.

تو این سه روز بهار 4 میامد مترو، یه ساندویچ که درست کرده بود بهم میداد و نیم ساعتی با هم بودیم و میرفت.
موقع حساب کتاب طرف گفت چقدر میشه و تعارف های همیشگی، منم اوصولا نه اهل تعارفم نه هندوانه گذاشتن، یه فاکتور براش نوشتم که شد 400 تومان ولی گفتم شما از طرف پدر هستید 270 بدید، اونم گفت باشه و ظرف یه ماه بعد هم من از طرف اون جاهای دیگه کار انجام دادم و یه چیزی حول و حوش 420 تومان ازش طلبکارم، که این آقا هم اصلا به روی خودش نمیاره.
منم دیگه بخیال شدم، نه که این مبلغ برام کم باشه ها نه! ولی میگید چیکار کنم؟ برم بهش بگم چرا پول من رو نمیدی؟
حالا منظور از گفتند ماجرا چی بود، امروز با بهار سر همین موضوع بحثم شد، هی میگه برو بگیر، هی میگه...
منم گفتم عزیز من، من به جای اینکه وقتم رو بگذارم برم دنبال این یارو میتونم 2 برابرش رو در بیارم.
میگه نه دیگه، حالیت نیست، تو اگه 1 میلیارد هم در بیاری باید اون 400 هزار تومان رو بگیری چون واسه اون کار تمام جونت رو گذاشتی.
تو که خودت رو نمیدیدی، من سه روز میدیدمت این یه جنازه شده بودی، اون موقع ها که نهار و شامت شده بود همون یه دونه ساندویچ! باید ازت فیلم میگرفتم که چقدر با اشتیاق، داری لذت بخش ترین غذای عالم رومیخوری!
یه طورایی راست میگه، وقتی یادم میفته میبینم چقدر صدمه تو اون مقطع زمانی دیدم.
نمیدانم...