.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خاطرات...

آهنگ Lionel Richie  Hello رو گذاشتم و دارم عکس های دانشگاه قدیمی رو نگاه میکنم.
چه روزایی بود، خوب یا بد گذشت، گذشت و فقط واسه من خاطراتش موند.
شب های تنهاییش، دوستان خوب، روز های خوب، رفاقت های مردونه
دودر کردن کلاس ها، قلیون کشیدن های دودری، رستورانی که همیشه بسته بود، تو اتوبوس تا صبح بیدار موندن و اس ام اس بازی کردن، با راننده ها تا صبح گپ زدن...
موشک درست کردن سر کلاسا، استپ زدن سال بالایی ها وسط کلاس، سر کار گذاشتن آخوند دانشکده
هندوانه خوردن وسط دانشگاه، لنگ مرغ پرت کردن سمت رئیس دانشگاه، اعتصاب
شب هایی که وسیله واسه برگشتن از دانشگاه گیرمون نمیومد،ظهر های جهنم و شب های سرد
زمستان استخوان شکن، زندگی کردن، تنهایی.
زیبا بود، زیبا...
خارج گود: بی نهایت نامید، خسته، بی هدف...                              I Love You

کافه...

از روز عید، از چند دقیقه بعد از عید تا دیروز، داشتم کار میکردم و درس میخواندم.
آنقدر پای کامپیوتر بودم که چشام همش قرمز بود، گفتم تا شنبه استراحت کنم و چند تا کتاب پرینت بگیرم و دوباره مشغول شم.
تهران تو عید جون میده واسه تهران گردی، رفتم کافه قنادی فرانسه، آخرین باری که رفتم شاید 13 سال پیش بود، لذت بخش بود یادآوری خاطرات کودکی، بسیار زیاد...
زمستان ها و پاییز هایی که با مادر می آمدیم این کافه، چقدر کودکی لذت بخشه...