.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

زجر نامه...

من 360 ندارم، یاهو مسنجر هم ندارم، تنها چیزی که تو این دنیای مجازی باهاش با دیگران ارتباط برقرار میکنم همین وبلاگه.
واسه همینه با اینکه چراغش کم سو شده اما نمیگذارم خاموش بشه
یادمه اول ها بدون اینکه به صفحه کلید نگاه کنم تند تند فارسی تایپ میکردم، اما حالا بعد از کلی نگاه کردن و پاک کردن بازم نیاز به ویرایش دارم...
روزگاریه! اون زمانی که این وبلاگ شروع به کار کرد من تازه دانشگاه قبول شده بودم، آبان 83، چهار سال پیش.
تو این 4 سال لحظه های خوبی بود که دیگه تکرار نمیشه
شاید تو این 4 سال تنها 2 تا چیز واسه من تغییر کرده، اول آمدن بهار و دوم پیدا کردن زندگی و هدف خودم.
یه طورایی الان سردرگم هستم، به هر طرف که نگاه میکنم بالاخره به یه در گنده قفل شده که کلیدش هم آقا غول قورت داده بر میخورم، دیگه خسته شده ام، سپردم به اوس کریم
اوس کریمی که فاصله بین من و خودش داره هر روز بیشتر از قبل میشه و داریم از هم جدا میشیم و مسبب این امر هم خودم هستم 

فعلا...

کامی...

بگیر از ساعت 8 تا 10 شب،
الان دیگه حالم داره از کامپیوتر بهم میخوره...

بهونه...

بهونه ی زندگی هست
ولی بهونه هم زندگی رو دوست نداره...