.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

جریان...

میدونی، بعد از به اتفاق، چه خوب و چه بد، آدم میره تو شوک.

این اصل واسه اتفاقات بد بیشتر هم هست چون هی فکر میکنی اگه این میشد فلان میشد و الخ...

دیروز اتفاقی افتاد، یکی میگه خوب یکی میگه بد، در هر حالتی از اون شوک آوراش بود اونم از نوع شدید

دیشبم به فکر و خیال گذشت که لازم بود.

ولی هر چیزی هم که بشه اون جریان زندگی ادامه داره و میره، حالیش نیست که چی شده، واسش مهمم نیست، اون راهش اینه، اون اصل وجودیش اینه که همیشه جریان داشته باشه، اگه قرار بود راکد بشه که میشد باتلاق

این من و توییم که باید بریم و بهش برسیم، امروز رو به خودم وقت دادم واسه خود سازی تا فردا بتونم با تمام قدرتم برگردم و ادامه بدم، هرچی بود به تاریخ پیوست

زندگی جریان داره...

ساز...


تو شرایط بدی هستم، عکس بالا نشانه ای از مغز من هست، هیچ راه بازی نداره...

این روزها و این ساعت ها، تنها شانه ای که برای هم دردیه من بیتابی میکنه پیانوم هست.

پیانو مثل یه دختر ناز میمونه که اگه باهاش بد رفتار کنی باهات قهر میکنه، بهش بگی بالا چشت ابرو ست دیگه با هزار تا قول و قرار هم باهات را نمیاد.

پیانو نیاز به توجه داره، نیاز به زدن داره، وقتی داری مینوازی باید انگشت کیبورد رو لمس کنه، نازش کنه، درست مثل نوازش موهای یه دختر...

این روزها، حس من رو تو خودش نگه میداره، نمیزاره کسی بفهمه تو من چی میگذره، بهم توجه میکنه، هر وقت میرم سمتش با آغوش باز پذیرایه منه...


حذف شد...

متنی سیاسی نوشته بودم، اعصابم خرد شد حذفش کردم.

12 مرد خشمگین سیدنی لومت رو با دوبله فارسی ببینید...

پیداش کردید به منم بدید...