.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

دلهره از نوع دیگر...

بازم رخ میده، به صورت های دیگر...

اشکال...

فقط میدونم یه مشکلی هست

قرمزی چشم و خستگی و کبودیه لب هام...

یه چیزی هست

امشب داشتم بر میگشتم تو بزرگراه کردستان ۱ لحظه خوابم برد، از اینهایی که آدم مو به تنش سیخ میشه، ۸۰ تا سرعتم داشتم...

...

SomeBody Help Me...

حافظ...

اون زمانی که کنکور داشتیم، یه موسسه میرفتیم واسه عربی، یه معلم شاخی داشت واسه خودش که اون موقع تو تهران تک بود.

این مرد نازنین یه حافظ شناس هم بود و واقعا راجب حافظ قشنگ صحبت میکرد، طوری که آدم دوست داشت ساعت ها بشینه پای صحبتش.

یه جمله رو همیشه در مورد حافظ میگفت:

حافظ قطعا شراب خوار بوده...

این قطعا رو چنان محکم و راسخ میگفت که آدم فکر میکرد خودش هم پیاله حافظ بوده.

حالا شده جریان این فرماندار فارس که گفته تمام شعر های حافظ ولایت مدار هست، فکرش رو بکن

این طوری که داره پیش میره فردا هم ایرج میرزا میشه...

خواستگاری...

اگر روزی خواستم از دختری خواستگاری کنم، اون روز سردترین روز زمستان خواهد بود...


پ ن: البته شب باحالتره...