.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خوشحال...

من از این خوشحالم که امروز نذاشت خودم در ورق نسکافه رو باز کنم، من از این خوشحالم که یه دوستی پودر نسکافه ام رو ریخت تو لیوانم و هم زد.

کلا خوشحالم...

زمان...

یه زمانی اینجا بوی پیاده روی میداد...

یه زمانی اینجا بوی کافه قنادی فرانسه میداد...

یه زمانی اینجا بوی روزهای خوب و بد رو میداد...

یه زمانی اینجا بوی چراغ اس ام اس اون نوکیا که تا میشد میداد...

یه زمانی اینجا بوی خوبی میداد...

الان اینجا هیچ بویی نمیده، واسه همینه افتاده این گوشه واسه خودش خاک میخوره و به من میگه عجب آدم بی معرفتی هستی تو...

الان اینجا شده یه خانه خالی، بی هیچ حس و بویی، یه خانه ای که صاحبخانه اش نمیفروشتش چون فکر میکنه شاید دوباره یه دستی بهش بکشه...

شاید یه زمانی، این خانه دوباره پر از نور و شادی بشه، شاید قصه دوباره شروع بشه...

شاید همه چیز دوباره درست بشه...

میشه...

اینترنت...

اگه اینترنت ِ نبودا، ما میشودیم کره ی شمالی خاورمیانه

یعنی دنیا 2 تا کره شمالی داشت، ما و اونها

مثلا بی بی سی میگفت کره شمالی خاورمیانه امروز به آمریکا هشدار داد در صورت تهدید، به اسرائیل حمله میکنه، ایضاً اونوری به کره جنوبی

یا مثلا کره ی شمالی خاورمیانه جانشین احتمالی رهبر خود را که تا به امروز به صورت علنی معرفی نشده بود، به مردم کشورش معرفی کرد، ایضاً اون یکی

کار خبرگزاری ها هم راحت میشد.

امان که نمی دونستند اینترنت از هزار تا سلاح و اعتقاد و همه چیز قوی تر هست...

مونده...

شد دو رقمی...