.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

استعداد خدادادی...

باند های ماشین رو عوض کردم و کیفیت پخش بهتر شده، واسه همین وقتی یه تصنیفی از یه بزرگی میذارم و خودم فریاد میزنم، صدای خودم رو نه خودم میشنوم نه بقیه. (امیدوارم اینطوری باشه)

چند روز پیش داشتم سبکباران سالار عقیلی رو گوش میدادم، کفر خدا میگفتم که خدایا، این سالار هم صدا داره، به چه زیبایی، هم مو، به چه پر پشتی!

آنوقت من، انکر الاصواتِ کچل! انصافت را شکر، اما چند لحظه بعدش، شکر کردم، که به من این توانایی رو داد تا از این آهنگ، نهایت لذت و شادی رو ببرم.


- اگر سنتی باز هستید، پیشنهاد میکنم آهنگ سبکبار، خوشه چین و امید دل سالار عقیلی رو گوش کنید، همچنین هفته ای یکبار کاروان بنان را، واسه ی مزاجتان خوبه...

چه باحال...

نماینده های مجلس، یه طرح های با مزه ای دارند ارائه میدن، مثلا آخرش این بوده که عمل وازکتو.می رو ممنوع کنند و جریمه ی حبس واسش در نظر بگیرند.

از من گفتن، اگه همین کاندو.م از یه مدت دیگه کوپنی نشد، حالا بخندین بهم...

کاهدان...

ساعت 4 اس ام اس میدم به فامیل که تا یک ساعته دیگه در طویله باز میشه...

شبش میخنده، میگه پسر، تو خودت داری اونجا کار میکنی، طویله چیه میگی...

بهش میگم، صبح ها قراره همه ساعت 8 شروع کنیم به کار، خود من ساعت 8 میرسم به پارکینگ و تقریبا خالی هست، کم کم جماعت تا 8 و نیم سر میزهاشون مستقر میشن.

اما عصر ها، کافیه ساعت 5 و دو دقیقه بیای پارکینگ، شده شهر مرده ها، هیشکی توش نیست.

آنوقت همه مان هم یه تریلری اسم و مقام داریم، ولی تو باطن همه همان گاوه هستیم که منتظریم در طویله مان باز بشه...

زندگیه...

خوب میره بالا، میاد پایین، آدم صدمه میخوره، لطمه میبینه...

اما زندگی جریان داره، خدام بزرگه، توکل به خدا، درست میشه مرد...

جریان این بود...

لپ تاپ من یه خسته است، دیگه نمیکشه، پیکان 47 خسته...

این عزیز دل برادر، با 5 سال سنوات کاری، کم کم هوس بیمه بازنشستگی و خدمات درمانی کرده، واسه همین یه روز دکمه ی استارتش کار نمیکنه، یه روز روشن میشه بالا نمیاد، خلاصه میگه من خستم...

تا اینکه 3 ماه پیش بعد از چندین بار بند زدن کیبورد، دیگه کار نکرد، هی گفتیم عزیز من، رفیق، مرام، بیا و کار کن، گفت ولم کن، منم از رو جوانی و نادانی و جهالت، رفتم یه کیبورد براش خریدم 14 دلار قلابی، گفتم کیبورد که دیگه اصل و قلابی نداره.

خلاصه آقایی که شما باشی، کیبورد هم قلابی داره و کیبورد قصه ی ما برای کار کردن، نیاز به ضرب های پتک مانند داشت و نوشتن باهاش بسیار سخت بود.

واسه همین این مدت کم به روز کردیم، تا اینکه هفته پیش بعد از کفر خدا لعنت بر شیطان فرستادیم و 50 دلار دادیم و یک عدد کیبورد لوکس خریدیم، الان احساس میکنم کیبوردم لمسی است.

روزگار خوش، لطف عالی مستدام...