تو ترافیک چمران بودم، شب و نزدیک های ساعت هفت و نیم، ابی داشت میخوند "برای باور بودن جایی شاید باشه شاید..." ماشین کناری، یه 206 مشکی، مادری 35 ساله داشت رانندگی میکرد و دخترک 8 ساله اش روی شیشه بخار کرده ی عقب، عکس یه قلب میکشید، چشمامون بهم گره خورد، دستش رو باز کرد و چسبوند به قلب شیشه ای، منم دستم رو چسبوندم به پنجره، خندید...
هزار یک شبِ شادمهر داشت پخش میشد، من داشتم راجب یه سیستم مکانیکی توضیح میدادم و دستاش رو نوازش میکردم، بهم گفت تنها چیزی که میشنوه صدای آهنگ است و دستای تو... پرواز کردم...
چه حس خوبی
چه حس خوبی داشت طرف
صحنه های قشنگی رو توصیف کردی...
اما فرندزجان..شما مطمئنی که توی اون غلظت و بریکس بالا و درجه حرارت خورشیدیِ فضای رمانتیک اونموقع...شما داشتی توضیحات مکانیکی ِ صحیحی رو ارائه میدادی؟..واقعا تمرکز فنی داشتی ؟؟؟!!!
یادش بخیر.هزار و یک شب شادمهر ...هزار و یک شب من فقط برای تو بود،گریه ی هر شب من فقط برای تو بود،واقعا موزیکای اون دوره شادمهر یه حال و هوای خاصی داشت.هنوزم که هنوزه یه درجه کاراش از بیقه با کیفیت تره....
ابی هم که حرف نداره،بین خواننده های قدیمی جزو کساییه که واقعا صداش آدم و میخکوب میکنه.
عرض سلام و ارادت....
مثل اینکه این تعطیلات هم سفر رفتید...
خوش باشید و پرانرژی....
اما خب از اینجاهم غافل مشوید ..(آیکون یک معتاد به وب شما
)
سفر، خستگی، بیماری
همه پشت سر هم...
دعا میکنم کسالت مختصر باشه و رفع بشه ....امیدوارم حداقل موقع بیماری تنها نبوده باشید و دوستان یا اقوام (ترجیحا همون دلخوشی که فرمودید) کنارتون باشند و بهتون رسیدگی کنن....