.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

نه خانی آمده, نه خانی رفته...

پرسید حالا چیکار میکنی؟

گفتم هیچی, مثل همیشه زندگی را ادامه میدم,...

نظرات 4 + ارسال نظر
م ر ی م ی دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 13:49

اووااا...جدن تولده ؟؟!!
فرندز جان تایید کن خبرو تا جشن تولد برات بگیریم...
شمام فکر کیک و شمع و فشفشه باش لطفا....

مضمون پستت به روز تولد میخوره...تولدی دوباره..و ادامه راه...
احتمالا این همزمانی آگاهانه بوده...

خیر...

م ر ی م ی دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 17:29

میخواد بره... ازم میپرسه :..حالا چکار میکنی ؟
میگم :..این سوالت مثل اینه که یک نفرو بندازی تو یه چاه..بعد بپرسی...خب حالا چجوری میای بالا ؟!
میگه :..میدونم سخته..ولی چاره ای ندارم...
میگم :..پس دیگه چرا سوال میکنی...
میگه:..تو منطقی هستی..قوی هستی...می فهمی..
میگم:..نه نمی فهمم...فقط باور دارم که..."و این هم خواهد گذشت..."

م ر ی م ی شنبه 1 اسفند 1394 ساعت 11:16

تعطیلات خوش بگذره...
بدور از ناخوش احوالی..و سوار بر راهوار سفر...
و برگردید با خوشحالی و انرژی مضاعف...انشاا...

م ر ی م ی شنبه 1 اسفند 1394 ساعت 11:23

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد