.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تیشه به ریشه که میگن همینه...

از اینور و اونور و خواهش و تمنا کتاب از ایران میرسه به دستم، اکثرا چاپ های ده سال اخیر، الان داشتم این ساندویچ سس مایونز ندارد را میخواندم، مجموعه داستان های سیلینجر، ترجمه ای از سارا آرامی و مرجان حسنی راد، نشر افق.

بی نهایت بی درو پیکر، ترجمه ناقص و ضعیف با کلی سانسور که کلا داستان را از مسیر اصلی اش خارج میکند، کتابی که من دارم سر یکی از داستان ها دو برگ کامل رو دوبار چاپ کرده است و دو برگ اصلی را اصلا چاپ نکرده، برای همین داستان چهار صفحه ندارد و خواننده باید حدس بزنه اون چهار صفحه چی اتفاقی افتاده.

 چه بد، چه حیف که اینطوری داره میشه...

نظرات 4 + ارسال نظر
م ر ی م ی یکشنبه 4 تیر 1396 ساعت 11:23

من متاسفانه زیاد کتاب نمی خونم...ولی میدونم که ترجمه خیییییلی مهمه...چندسال پیش دو ترجمه از یک اثر روانشناسی-پزشکی رو خوندم...یکی که عالی بود و قشنگ درک میکردم....دومی اما...وای..اصلا حتی معنی جملاتش رو متوجه نمیشدم...
علاوه بر ترجمه اولیه..ادیت کردن ترجمه خیلی مهمه...

م ر ی م ی یکشنبه 4 تیر 1396 ساعت 11:29

اینم بگم و برم...
خودمونیم ..شمام بااین دقت و وسواست...همیشه به شکل فجیعی بد شانسی میاری رفیق...
یعنی چهااااار صفحه داستان نبووووود؟؟؟؟؟!!!!

بنظر منکه..پیگیری قانونی داره این خسارت فرهنگی و روحی...

ها ها، کتاب اینطوری میشد که طرف میره تو رستورانی که همیشه میرفته و میبینه خواهر زاده صاحب رستوران هم آنجاست ...... 4 صفحه ی تکراری .... سر خواهر زاده روی پای طرف هست، در حالت مرگ و خون از شکمش بیرون میریزه...

م ر ی م یو دوشنبه 5 تیر 1396 ساعت 15:52

ااااااییۍ ...خدااااااا......
حالاس که قوه تخیل آدم عین یه لکوموتیو کم کم راه میفته و میره رو سرعت ۱٨۰......

risio سه‌شنبه 20 تیر 1396 ساعت 11:40 http://risiog.blogsky.com/

بعد میدونی بدتر از اون چیه ؟ اینکه هر داستان سلینجر رو حداقل سه بار با ترجمه های مختلف و ناشرای مختلف چاپ کردن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد