خوب، جریان این دفعه رو هم بگم که دوباره از ساعت 12 شب بریم مثل سابق بشیم.
اول اینکه از همه دوستان که تو این چند روز به من لطف داشتن ممنون.
امروز حداقل خوبیش این بود که واحد هام رو قبول کردند، البته با 12 واحد برداشتن که گند زدند دوباره به روحم.
بگذریم، روز اول دانشگاه پامون هم به دایره امر به معروف و نهی از منکر هم به خاطر یکی از دوستان( بخوانید آدم های اطراف ) دوست قدیمی باز شد، دلیل بازداشتش هم بستن مو به صورت دم اسبی تو ماه رمضان بود، یه آدم می خواستن که حساب 2، 2 تا میشه 4 تا حالیش بشه که رفتم حالیشون کردم، شیما و سارا هم ملاحظه شدند که به بدترین نحو توسط بنده 2در شدن، من حوصله این سوسول بازی ها رو ندارم.
----------------------------------------
گفتم من جای تو بودم فلان کار رو میکردم، اشتباه کردم چون هر کسی مشکلات خودش رو داره!
اگه تو هم جای من بودی و بیشتر داشتی به این فکر میکردی که نری قاطی باقالی ها شاید چرت میگفتی، جاده یکم امنه، یک سمند دنبالمان کرده بود ما هم یکم تند میرفتیم، همش 200 تا!
خوبه با افراد جدید دوست شدی، کاشکی منم یکم حسه این کار ها رو داشتم.
در هر صورت موفق باشی.
آخرین پست خصوصی...