.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

ترافیک...

دارم بازی لیورپول - بارسا رو میبینم! هنوز یک - یک.
زندگی بدجوری کسل کننده و یکنواخت شده.
با این دوست کا گ ب مان یک خروار رفتیم این ور و آن ور، یک سری خرید و یک عالمه ترافیک اعصاب خورد کن + یک راننده تاکسی الاغ!
ما حرف کم میاریم! چرا؟
نمیدانم چرا دیگه از رونالدینیو خوشم نمیاد!
این حس دپرسی نمیدانم از کجا آمده و چرا نمیره گورش رو گم کنه!
والله به خدا این کافی شاپ ها همشان غیر از هات چاکلت که مزش فرق میکنه، یک چیزی به خورد ملت میدن، فقط با اسم های مختلف!
به نظر من انواع قهوه و کاپوچینو و ... همشان یک مزه میده، کا گ ب بهم میگه افکار تو پدربزرگیه! خب یک مزه میده دیگه!
شدن 2-1 به نفع لیورپول، بارسا داره بد بازی میکنه، بازی تو نوکمپ هست، حق بارسا باخته!
ترافیک تهران اعصاب خراب کن شده شدیداً، دیگه آدم هرجا میخواهد بره باید پیاده بره!
کا گ ب میگه تا قبل از اینکه بنزین گران بشه، تو 13 روز فروردین که خلوته بریم گشتامون رو بزنیم! میزنیم.
یک موضوعی رو میخواستم بنویسم، هرچی فکر میکنم یادم نمیاد.
بازی با همون نتیجه تمام شد.
پ ن: خدایا، امیدوارم اشتباه کنم، واقعا امیدوارم، خدایا! کمکم کن.
خارج گود: دوست دارم یک دفعه ای ِبکنم و برم، بدون هیچ خبری، برم چند روز واسه خودم، وقتم رو صرف روح خودم کنم، برم تا دوباره زندگی رو واسه خودم معنی کنم...