.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تیر آهن...

تهران که بودیم، شب ها هروقت صدای تلق تولوقی از کوچه ها یا خیابان ها میومد، فکرمون میرفت سمت اینکه تریلی بار تیر آهن آورده نصف شبی، دارن خالی میکنند...

آمریکا که آمدیم، اوایلش همین فکر رو میکردیم، بعد فهمیدیم که اینها کلا نه تیرآهن دارند، نه اینکه به اون صورت چیزی میسازند، اونم توی حومه شهر، یکمی که بیشتر فکر کردیم و از این و اون هم پرسیدیم، فهمیدیم این صدای تیر آهن، صدای شلیک گلوله هست.

خلاصه، الان سه تا تیر آهن یه چند تا کوچه آنورتر خالی کردند...

نظرات 3 + ارسال نظر
کاش مےشد خدا را بوسید... پنج‌شنبه 10 فروردین 1391 ساعت 10:19 http://www.razizadeh.ir/

اگر چترت خداست،
بگذار ابر سرنوشت
هرچه می ‌خواهد بر سرت ببارد...

سامانتا پنج‌شنبه 10 فروردین 1391 ساعت 10:47 http://samanta-diaries.blogsky.com

جزیره یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 11:00

چه وحشتناک
مواظب باش در مسیر این تیر اهنا قرار نگیری یهو

تیرآهنها یهویی تو مسیر آدم قرار میگیرند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد