بعد از 3 روز از دختر پرسیدم شما چقدر مهریه مد نظرتان هست، بیچاره پکید...
مادرم فهمیده میگه یعنی الان همه مشکل شما دوتا حل شده رسیدین به مهریه؟
جریان داره
یک رفیقی داریم از دوران دانشگاه دوم، دختر باز خفن، بالاخره دلش گیر افتاد و بعد از دو سال رفتن خواستگاری و بقیه ماجرا
عقد رو گذاشته بودند قبل عید، همون زمانایی که سکه داشت میشد یک میلیون، 3 روز قبلش عروس زنگیده که عموی بزرگ عمه اقدس گفته اینقدر باید مهریه بیشتر بشه، دوست مام فرداش زنگ زده به عمه اقدس که من بخوام مهریه این رو بدم، میرم دستشویی باید سکه بری.نم
خلاصه قضیه کلا بهم میخوره...
متاسفانه مهریه شده مثل ازمایش خون
همون اول باید تکلیفش معلوم بشه
والا الان دادن یک دونش زور داره چه برسه به اون بد بخنایی که ۱۰۰۰ تا به بالا سکه بدن.... اما دادنی ها را باید داد هرچی بیشتر زور بزنی سخت تره...
خوب میکنن مهریه رو بالا میگن
همینجوریش بعد یکسال آقایون هوایی میشن، اگه مهریه دستو پاهاشونو نبنده که را براه عوض میکنن
لطفا دلتون براشون نسوزه
من دلم واسه خودم میسوزه
خوب بالا بگیرند، همینطوری نکه خرج و مخارج خیلی خوبه، اینهم بالا بگیرند که با جون و دل جوانها بدون هزارتا ترس و لرز بیان جلو
چقدر ناراحتی ترلان!
همشونو به یه چشم نبین، خوبو بد پیدا میشه
مگه نه اینکه بعضی خانوما....
یطرفه قضاوت نکن آبجی
پارسال همین موقع ها یه آقای دکتری با کلی ادعا همین سوال رو از من پرسید!بعدش هم تازه گفت جشن عروسی هم که نمیخوای؟ضمناگه بامن قرار باشه بیای آلمان هزینه تحصیلت رو خودت باید بدی.خب قبلش ماهمه حرفارو تو خونمون زده بودیم میدونستم که میخوام بگم 14تا سکه و هزینه های درس و دانشگاهمم هم با بابام ولی به خاطر حرفش و سوالش همه این تصمیماتم یادم رفت وزدم زیر همه چی.نباید اول کاری این سوال بپرسید.مثل این میمونه که دختر به شما بگه درآمدت چقدره؟خیلی زشته.نیس؟