.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

این آنقدر قشنگه که باید چاپ کرد زد تو اتاق...

جذامیان به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند، حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.

جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند.

حلاج گفت: آنها روزه اند و برخاست.

غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما

شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی

حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم، اما دل نشکستیم...

نظرات 7 + ارسال نظر
Bluish سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 05:09 http://bluish.blogsky.com

اینو چند سال پیش هم که خونده بودم مث الان ناراحت شدم...

تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم، و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم کند.
شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی


سلام بزرگوار
موفق باشید.
این هفته شما هم به مهمانی شاخه طوبی دعوت هستید.
منتظرتونیم
یاعلی

واله سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 05:36 http://www.valeh-heyran.blogsky.com

سلام
واقعا تامل برانگیز بود.
ممنون

شادی سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 11:43 http://citrusflower.blogsky.com/

حالا ما حاضریم همه کار بکنیم فقط آب و غذا نخوریم و خوشحال و مفتخریم که روزه داریم ...

مرجان . در جستجوی خویشتن . سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 23:08

یه ایمیل برام بفرست

مگهان دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 14:49

......

الهه دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 13:48 http://dar-shorofe-ezdevaj.blog.ir

وااای چقد قشنگ اشکم دراومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد