.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

غاز...

یه دوستی دارم، از دوران دانشگاه، پسر خوب و موفقی هست تو شغل خودش

هفته پیش طبق معمول هر دفعه داشت غر غر میکرد که آره اینها فلانند، بهمانند

گفتم فلانی، تو که هر وقت تظاهرات بود زودی از سر کار میرفتی خانه که تو ترافیک نمونی و کسی بهت نگه بالای چشت ابرو هست، هر وقت الله اکبری بود میگفتی برو بابا دلت خوشه

تو که فقط تو حرف زدن خوبی و پایای عمل میرسه میگی کی حال داره، دهنت رو ببند، چون اگه همت داشتی یه قدم بر میداشتی...

این مطلب رو جدیدا به تمام دوستان و فامیل میگم، حالا دیگه میدونند تو حضور من نباید حرف سیاسی بزنند، چون میدونند تا شروع کنم من میگم شما واسه تغییر این وضع غیر حرف چه کردید؟


اینجا رو هم از وبلاگ زنانگی بخوانید...

شکر...

خدا را شکر دیگه کم کم باید وسایل رو جمع و جور کنیم به قصد مهاجرت.

مصاحبه که خوب پیش رفت و انشاالله تا شهریور ویزای مهاجرت دستم میاد.

کار و اینها رو بیخیال شدم و گذاشتم این 3 ماه حسابی زبانم رو قوی کنم که رفتم مشکلی نباشه.

ولی باز راه برگشت رو نبستم که اگه نتونستم حتما برگردم.

شاید با رفتن از اینجا فراموش بشه...

نیگاه...

اونجایی که آدم بر میگرده تو زندگیش میبینه بد جوری فر خورده...

یه روزی...

من اعتقاد دارم یه روزی میاد، که بغض مردم این شهر، میترکه...

من اعتقاد دارم اون روز که بیاد، نه تهدید اثری داره، نه مردان نقاب پوش چکمه به پا

من اعتقاد دارم اون روز، روز خیلی بدیه، چون تو خشم، تصمیمی وجود نداره، فقط نابودی میخواد

من اعتقاد دارم اون روز، تمام این دستگاه های اطلاعاتی و حفاظتی، مثل خانه ی عنکبوتی ویران میشه

من اعتقاد دارم اون روز، روز رفتن شماست...



پ ن: شهادت هاله سهابی برایشان گران تمام خواهد شد!


میگه ها...

برگشته میگه کنترل آل بگیر هر چی خاطره و خرت و پرت ازش داری، دیلیت کن بره

میگم رفیق، کنترل آل رو روی یه فایل Word صد صفحه ای بزنی، 2 دقیقه طول میکشه پردازش کنه

حالا Word خاطرات ما 4 ساله، 2 دقیقه ای که همش رو انتخاب نمیکنه پاک کنم.