.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خداوندگار...

یه بابایی هست، همسن های ما و دهه شصتی، با سواد و درس خوانده و دکتر، این آدم رو من بهش لقب خداوندگار تئوری توطئه دادم، میره بالا منبر ساعت ده شب مخت رو سوراخ میکنه که الان 12 ظهر هست، اینم آفتاب، باور نداری؟ برو ببین

بعد میگی بابا الان که تاریکه! میگه نه، این رو تو مخت کردن، وگرنه این خورشید است، خلاصه این خداوندگار علاقه ای عجیب به بحث کردن داره و خب ما هم خداونگار سکوتیم، اینم واسه خودش میره بالا منبر...

نمیدونم برای کی این همه روضه میخونه...

حقیقت...

خلاف یاوه‌ای که گفتن، دنیا دار مکافات نیست. که اگه بود، اوضاع و احوال این نبود...

تئوری توطئه...

گودال توهم، گودال عجیبیه، طوری که وقتی واردش میشی تورو مثل سیاه چاله میکشه داخل خودش و میشه یه چاه عمیق.

حالا حکایت بعضی از طرفدارهای ترامپ است که شدیدا اعتقاد دارند تقلب شده، تا حالا 49 تا رای دادگاه رو واگذار کردند، دادگاه عالی حتی شکایتشان را نشنید و اینها همچنان اعتقاد دارند کل دنیا برعلیه این گروه است و همه فاسد.

بابا وابدید یکم...

تنها بشینیم...

نمیدونم چرا هرچی سنم میره بالاتر دوست دارم معاشرتم کمتر باشه، نه اینکه مشکلی از کسی باشه ها، نه! اینکه من کم حوصله شدم و دوست دارم بیشتر تنها باشم تا توی جمع، جریانی که برای همسر کاملا برعکس است...

صحنه پیوسته بجاست...

اول: خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.

دوم: شجریان عزیز همیشه برای من صدایی بوده از کاست یا کامپیوتر، همچنان همون است.

سوم: امیدوارم ایران یه روزی از این سیاهی در بیاد و خوشحال بشه، رنگی رنگی و شاد...