.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

دوست من...

صبحی زنگ زدم به یکی از دوست های قدیمیم، شاکی بود از زندگی و اینکه داره خفه میشه، میگفت: من خوب در میارم ولی با این حال خیلی وقت ها پولم به آخر ماه نمیکشه و الان حاضرم هرجا برم که فقط بتونم پول در بیارم.

میگفت دیگه خسته شده و نمیدونه تا کجا توان داره که ادامه بده.

این دوستم تو دانشگاه و بعدش از همه ی ماها زرنگتر بود، مغزش بیشتر میکشید و زودتر از همه ماها رفت سر کار، آخر کار همه ی ماها مهاجرت کردیم و اون موندش و الان رسیده به اینجا.

وسط حرف زدنم دو سه جا به من پرید که وقتی من دندونم درد میکنه هرچقدر هم از دندون درد بگم تو نمیفهمی دردش چیه، گفتم خوب الان من چیکار کنم وضعیت کشور این هست!

خلاصه که حق داره...

فیلم هایی که باید دید...

فیلم Kursk رو دیدم محصول سال 2018، برداشتی واقعی از زیردریایی روسیه که در سال 2000 طی یک مانور دریایی غرق میشود، فوق العاده تاثیرگذار و زیبا بود...

روزمرگی...

ساعت تقریبا نه و نیم صبح هست، پشت میزم نشستم و مشخصه امروز از اون روزهای کش دار و طولانیه، سر خودم رو گرم کردم به خوندن و لا به لایش هم یه سری کارای کوچیک که مثلا بگم دارم کار هم میکنم.

زندگی افتاده تو یه حالت روتین که وقت توش کم میارم، مثلا الان یک ماهی هست اصلا کتاب نخوندم، تنبلی نیست وقت نمیکنم، باید سعی کنم وقت برای سازم بیشتر بزارم، متاسفانه کارهای خانه خیلی وقت گیر هست، میای یه غذا درست کنی و دو تا ظرف بشوری شده دوازده شب و از خستگی بیهوش.

دیشب خواب دیدم دوباره رفتم سربازی، الان ده سال هست که از پایان خدمتم گذشته اما دست از سرم برنمیداره.

میخوام شروع کنم به روزمره نوشتن بلکه حواسم از این اخبارهای بد راجب ایران و تحریم پرت بشه...

دیوان شمس...

شکر ایزد را که دیدم روی تو یافتم ناگه رهی من سوی تو

چشم گریانم ز گریه کند بود یافت نور از نرگس جادوی تو

بس بگفتم کو وصال و کو نجاح برد این کو کو مرا در کوی تو

فریاد زیر آب...

ای خدا، اگر وجود داری، به مردم کمک کن...