خواننده ها و آهنگ های زیر من رو میبره به سال سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی:
مرحوم ناصر عبدالهی، علی رضا عصار، شادمهر عقیلی (وقتی ایران بود) و گروه آریان.
یادمه اون زمان شبکه سه هم مرتب از فتحعلی اویسی و امیر جعفری برنامه میزاشت، همون که یه دفعه مجله داشتند و یه دفعه فرودگاه و کاپیتانوف، اویسی هم میگفت دیجیتالم کجا بود...
اگر اهل دل هستید، آهنگ زیر رو گوش کنید و پرواز کنید...
خداحافظ جوانی من
خواننده: الهه
شعر: سیمین بهبهانی
رهبر ارکستر: جواد معروفی
آهنگساز: زرینپنجه
گلهای رنگارنگ شماره ۴۶۶ – دشتی
شاید مسخره بیاد ولی بعضی روزها توی محل کارم، تو مغز خودم میگم: وای وای کریم تو مسلمون نیستی، به خدا مسلمون نیستی.
احتمالا همکارا که رد میشند میگن آدم دیوانه داره به مانیتور کامپیوتر میخنده...
اسم همسایه دست راستیم آقای س هست، تقریبا 50 ساله با سه تا دختر نوجوان و یک زن روس، حدس میزنم تازه با این خانوم ازدواج کرده، یک به خاطر اینکه خانوم بلد نیست روان انگلیسی صحبت کنه، دو به خاطر اینکه سن دخترها به خانوم نمیخوره.
اولین بار موقعی دیدمش که یکی آمده بود خانه رو بررسی کنه و مشکلات رو پیدا کنه، ازم پرسید چندتا بچه داری، گفتم هیچی، بعد پرسید نمیخوای بچه دار شی؟ گفتم من فعلا مجردم، فکر کنم یکم ترش کرد، حق داشت، با سه تا دختر نوجوان و یه همسر روس جون، همسایش یه پسر گنده ی خاورمیانه ای.
آدم خوبیه، چند بار شد کمکم کرد، کمکش کردم، کلا خونگرمه.
چند هفته پیش بهم گفت تو چقدر ساکتی، چرا اصلا نیستی؟ من گفتم بیای اینجا محله رو بهم میریزی! با خنده بهش گفتم من زیاد اهل رفت و آمد نیستم، سرم تو زندگی خودم هست و کاری به کار کسی ندارم، گفت باید یه شب شام بیای پیش ما، بشینیم با هم صحبت کنیم.
امروز برگشتنی از کار دیدمش، داشت ماشین یکی از دخترهاش رو تعمیر میکرد، بدو آمد سمتم، گفت تو کجایی؟ گفتم هستم، صبح زود میرم شب دیر میام.
گفت من دیشب به همسرم گفتم این نکنه مرده کسی هم نیست ازش خبر بگیره؟ همسرم بهم گفت خیالاتی شدی، گفتم مثل اینکه راست کفته...
داشتم طبق معمول وقتم رو در اینترنت میریختم سطل زباله که توی صفحه ی فیس.بوکم دو تا پیغام دیدم:
اولی: آقا تولدت مبارک، انشالله همیشه شاد و خرم باشی...
دومی: جناب آقای ف، در گذشت ناگهانی برادر گرامیتان را...
تو دو تا خانه، دو تا داستان، فرقشون از زمین تا آسمون...