.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

حالا بزار ببینیم چی میشه...

آدم حالا بزار ببینیم چی میشه تو رابطه نیستم، میدونم با خودم چند چندم، همیشه اول هر رابطه ای به طرفم شرایطم رو میگم، گفتم ببین من شرایط کاریم و زندگیم اینه، و این شرایط تا 3 سال بعد تغییری نمیکنه، خیلی صاف و روراست و قاطع.

نمیدونم طرف های مقابل من چی فکر میکنند که بعد از 3 ماه تازه میفهمند باید به این چیزها "جدی" فکر کنند.

بعد آنوقت شاکی میشن که تو چرا قاطی میکنی.

تا همین چند ماه پیش، دلیل واسه زیر همه چیز زدن و ریسک کردن داشتم، خانواده، مخاطب خاص، زندگی بهتر، پول بیشتر و چندین تا دلیل دیگه، الان دیگه ندارم، شدم راکد، دلیلی نمیبینم تلاش بیشتری کنم، دلیلی ندارم ریسک کنم، این بده...

بت...

هر رابطه ای، هر شخصی، و به طور کل هر چیزی یه بُت درونی داره.

اونروزی که اون بت بکشنه و بگه جیلینگ، تمومه، سعی نکنید بدین چینی بند زن، بندش بزنه، تموم شد و رفت...

روزمره...

غرق در کار، طی میکنیم این زندگی بی محبت را...

اینه روزگار...

قیصر: فکر کردی چی ننه؟ کسی از مردن ما ناراحت میشه؟ نه ننه... سه دفه که آفتاب بیفته لب این دیفال و سه دفه که اذون مغربو بگن، همه یادشون میره ما کی بودیم و واسه چی مردیم، همون جوری که ما یادمون رفته... این دوره زمونه کسی حوصله قصه شنفتن نداره...

تلاش...

عمری تلاش کردم برای بدست آوردن، 2 ماه دارم تلاش میکنم برای بدست نیاوردن، برای پاک کردن، برای حذف کردن...