آدم حالا بزار ببینیم چی میشه تو رابطه نیستم، میدونم با خودم چند چندم، همیشه اول هر رابطه ای به طرفم شرایطم رو میگم، گفتم ببین من شرایط کاریم و زندگیم اینه، و این شرایط تا 3 سال بعد تغییری نمیکنه، خیلی صاف و روراست و قاطع.
نمیدونم طرف های مقابل من چی فکر میکنند که بعد از 3 ماه تازه میفهمند باید به این چیزها "جدی" فکر کنند.
بعد آنوقت شاکی میشن که تو چرا قاطی میکنی.
تا همین چند ماه پیش، دلیل واسه زیر همه چیز زدن و ریسک کردن داشتم، خانواده، مخاطب خاص، زندگی بهتر، پول بیشتر و چندین تا دلیل دیگه، الان دیگه ندارم، شدم راکد، دلیلی نمیبینم تلاش بیشتری کنم، دلیلی ندارم ریسک کنم، این بده...
هر رابطه ای، هر شخصی، و به طور کل هر چیزی یه بُت درونی داره.
اونروزی که اون بت بکشنه و بگه جیلینگ، تمومه، سعی نکنید بدین چینی بند زن، بندش بزنه، تموم شد و رفت...
غرق در کار، طی میکنیم این زندگی بی محبت را...
قیصر: فکر کردی چی ننه؟ کسی از مردن ما ناراحت میشه؟ نه ننه... سه دفه که آفتاب بیفته لب این دیفال و سه دفه که اذون مغربو بگن، همه یادشون میره ما کی بودیم و واسه چی مردیم، همون جوری که ما یادمون رفته... این دوره زمونه کسی حوصله قصه شنفتن نداره...
عمری تلاش کردم برای بدست آوردن، 2 ماه دارم تلاش میکنم برای بدست نیاوردن، برای پاک کردن، برای حذف کردن...