.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

برف

الان که دارم این متن رو مینویسم داره بیرون برف میاد خودم هم دارم آهنگ آفتاب گردون آریان رو گوش میدهم.این آهنگ من و علی رو یاد خیلی چیزها میندازه وقتی هم که برف میاد یاد سرما و جمعه و جاویدان و خیلی چیزهای دیگه میفتم.من مطمئن هستم علی هم اگه تو چنین شرایطی باشه همین حس من رو داره.واقعا زندگی چقدر زیباست و چه دوران های خوب رو با هم داشتیم که امید وارم حالا حالا ها این دوران باشه حتی وقتی که از هم خیلی دور شدیم اتفاقی که اصلا بعید نیست...

نابود....

می دونید چیه؟ این داش روزبه ما من رو مرام کش کرده اصلا نابود شدم . ولی به کل در باره رفاقتمون راست میگه من که خیلی خاطر روزبه رو میخواهم الان هم ۲ هفته است ندیدمش کلی دلم تنگ براش.
.ما خودمون باید با جنبه باشیم وتو رفاقت پول وموقیتمون رو به رخ هم نکشیم. خلاصه چاکر هر چی آدم با مرام وبا جنبه است . از جمله آقا روزبه.

دوست

میدونید چیه؟خیلی وقتها با یکی خیلی صمیمی میشید و فکر میکنید دیگه بهترین دوست عالم رو پیدا کردید،این دوستی ممکنه خیلی هم زیاد باشه مثلا 10 سال،بعدش یه دفعه اخلاق دوست شما(و شاید خود شما) کاملا عوض میشه.دیگه فکر میکنید با چه آدمه گندی دوست بودید و کلی از خودتون تعجب میکنید،بهترین راه حل این موضوع فراموشی است نه سازش چون امکان نداره شما ها به نظر مشترکی برسیدالبته برای دخترها ممکنه این حالات با احساسات تنفر شدید باشه که لطمه های زیادی رو به بار میاره.
من و علی الان تقریبا 6 ساله با هم هستیم و تو این 6 سال یه بار با هم دعوامون شد که اونم عاملش یکی دیگه بود و اون نفر داره هنوز که هنوزه بعد از 4 سال تقاص عملش رو میکشه.اما مهم اینکه هم من به علی اطمینان کامل دارم و هم اون به من(فکرمی کنم) علی یه کسی هست که خیلی جاها می توانست جو اونو بگیره اونم اساسی، اینکه مایه داره،اینکه سربازی معافه،اینکه باباش کارخانه داره،اینکه راحت میتونه بره اروپا و 1000 چیز دیگه.
من و علی خیانتهای زیادی رو دیدیم ولی هیچ وقت بهم خیانت نکردیم،و این از همه مهمتره،
همین....
me & YOU

بازگشت علی

سلام
اول از همه از روز معذرت می خواهم که از ۱۲ آبان تا امروز مطلب جدیدی ننوشتم.
به هر حال در کیر کار و زندگی بودم .دیگه اسم دانشجو گذاشتن رواسممون .من هم کم نمییارم دنبال پدرم را افتادم میگم می خواهم چم وخم کار صنعت رو یاد بگیرم .اون هم به خاطر اینکه ثابت کنه کار سختی از خدا خواسته همه جا منم میبره . گفت بریم عسلویه یک شبه بر میگردیم .رفتیم دو روز تو اون بیابون اسیر شدم .رفتیم مشهد که یک شبه کارها رو رله کنیم یک شب چیه! چهار شب موندیم به هیچ یک از اهدافمون هم نرسیدیم.؟!
ولی در هر حال ما که کلی حال کردیم. راستی داش روزبه موبایل پیام گیر خریدی که خاموشش کنی؟(دیروز حدود ساعت ۶و۷عصر)
در آخر هم بیاید همه با هم دعا کنیم روزبه کار انتقالش به تهران درست بشه.
تا بعد  

رشته...

آخه یکی نیست بگه بچه این چه درسی بود رفتی؟نونت نبود آبت نبود بگو آخه چه مرگت بود.
این همه رشته آسان راست یه کله رفتی سراغ سخت افزار.حقته سرویس شی،حقته آش و لاش برسی خونه،حقته از گشنگی بمیری.دوشنبه دیدم دیگه اوضاع یخچال خیلی خرابه و عنکبوتها دارن توش آفتاب بالانس میزنن ،خلاصه رفتم نون و پنیر و تخم مرغ خریدم،الان یخچالم بهشت روز زمینه،یه چیز بامزه اینکه دیروز تو دانشگاه داشتم طرز تهیه سوپ رو یپرسیدم.خوبی دخترها اینه که دیگه مشکلات بی غذایی رو ندارن خوب اینم یه حسنه.
یکی از بچه های دانشگاه قدش 4 متره و تو تیم بسکتبال هست این بچه یه مقدار شوت زیاد میزنه،اون موفق به دریافت لقب کاپیتانوف از من شد و عجیب اینکه این لقب در عرض 2 ساعت تو کل دانشگاه پخش شد.بیچاره وقتی می خواهد توپ را تو سبد بندازه میگه باید تو  سبد سمت راست بندازی.
این علی هم درگیر ثبت نام هست و معلوم نیست کدام گوری هست که به من هم زنگ نمیزنه.ای روزگار
ولی از این گذشته زندگی مجردی هم عالمی داره...