.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خدا...

نمیدانم خدا من رو دست انداخته یا داره بهم ثابت میکنه که میشه.

اعتماد...

یک مشکلی تو زندگیم پیش آمده که به هر دری میزنم نمیتوانم حلش کنم
یعنی از راه درست نمیتوانم حلش کنم و همه، راه های خلاف رو بهم نشون میدن.
نمیخواهم، در هیچ صورتی راه خلاف نمیخواهم.
خدایا، درستش کنم واسم، میدانی که خیلی برام مهمه
خدایا، من به قولم عمل کردم، کاری هم که ازت خواستم واسم انجام دادی، این یکی هم درستش کنم
بهت نزدیک نشدم ولی جلوی دور شدنم رو گرفتم، خودت شاهدی تو این 3 هفته حتی یک لحظه از قولی که دادم عقب نشستم
کمکم کن...

کیهان و خوانندگان...

ّصندلی های اتوبوس های پرسرعت قسمت خواهران به گونه ای تعبیه شده که خانم ها به طرف آقایان می نشینند و ناخواسته زمینه برای نگاههای حرام فراهم می شود. این مشکل به راحتی قابل حل است ولی معلوم نیست مسئولین مربوطه چرا کوتاهی می کنند.


خارج گود: خدا نشسته بود داشت آدم ها رو مرحله به مرحله درست میکرد، برای یک سری مغز میگذاشت، برای یک سری دست میگذاشت خلاصه داشت آسه آسه بنی بشر رو سروسامان میداد.

صف که آروم آروم داشت به آخرا میرسید، قفسه های خدا هم خالی و خالی تر میشدند، پس واسه یه عده دست نگذاشت، یه عده رو بدون پا آفرید و یه عده دیگه رو...

نه، خدا دید بدون مغز کسی رو نمیتوانه بیافرینه، پس تو مغز یه سری آدم پشگل خالص ویژه ریخت.

از اون به بعد خدا نشسته اون بالا او داره با خودش فکر میکنه، که بهتر از پشگل خالص، چیزه دیگه ای نبود؟

پ ن: خدا جون، جون خودت این دفعه که اینجور آدم ها رو آفریدی، یکمی دستت رو دراز کن و اون جاشون رو بکن بگذار تو قفسه ات، این آدم ها همه چیز رو ربط میدن به زیر شکماشان...