به همسرم میگم که مراوده ی من با آدم های دیگر باید به حداقل ممکن برسه، واقعیت اینکه من چیز زیادی برای ارائه ندارم، یعنی اگر شما هم صحبت من بشی، به احتمال خیلی خیلی زیاد قبل و بعدش چیزی بهت اضافه نمیشه، فقط وقتت میگذره، از طرفی هم من کلا آدم خوش مشربی نیستم، بیشتر شنونده هستم و خودم موضوعی برای صحبت ندارم.
این چیزها به خودی خود بد نیست، درک و سواد من از زندگی پیرامونم واقعا کم است و خب دلیلی نداره افراد وقتشان را با من تلف کن، موضوعاتی که من رو به هیجان میاره و یکم راجبش بلدم مثل موسیقی سنتی یا موتور ماشین، برای خیل عظیمی از آدم ها خسته کننده است.
یه نیگاه میکنه و میره...