.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خداوندگار...

یه بابایی هست، همسن های ما و دهه شصتی، با سواد و درس خوانده و دکتر، این آدم رو من بهش لقب خداوندگار تئوری توطئه دادم، میره بالا منبر ساعت ده شب مخت رو سوراخ میکنه که الان 12 ظهر هست، اینم آفتاب، باور نداری؟ برو ببین

بعد میگی بابا الان که تاریکه! میگه نه، این رو تو مخت کردن، وگرنه این خورشید است، خلاصه این خداوندگار علاقه ای عجیب به بحث کردن داره و خب ما هم خداونگار سکوتیم، اینم واسه خودش میره بالا منبر...

نمیدونم برای کی این همه روضه میخونه...