.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تمام...

فردا میشه 1 مهر، 3 ماه تابستان تموم شد.
خوب بود ولی من عاشق سرما هستم، یخ زدن 4 صبحی، قندیل زدن زیر بارون و...
از همه مهمتر سینما و یک قهوه داغ تو یک کافی شاپ...

پیرمرد...

مدت بسیار زیادی آپ نمیکردیم، دلیل داشت.
این 3 هفته به خانه گشتن و گرفتن در جهنم گذشت، اضافه کنید اسباب کشی که واقعاً سخت بود، چون بنزین که جیره ای شده، باید با قطار برد، یک وانت از خانه تا راه آهن، یکی هم از راه آهن جهنم تا منزل جدید، البته منزل که نیست یک دخمه ای هست دانشجویی!
بعدشم که ثبت نام دانشگاه من و بهار (دوست جون سابق) بود که دهن ما رو...
در همین اوضاع انتقال بامشاد هم درست شد و خلاصه تو این 3 هفته من از شرق استان تهران میرفتیم غرب، بعدشم می آمدیم وسط شهر تهران!
هنوز وسایل خانه رو نچیندم، اونجا خط تلفن ندارم ولی مگه ایرانسل مرده! سعی میکنم با GPRS یا همون اینترنت موبایل آپ کنم.
اَندر احوالات خودم آنکه خوبم! با چاشنی دلتنگی و امید و یک خروار درس و یک ماه رمضانی که نمیدانم چرا تموم نمیشه!
امروز صبح رفتم دنبال بهار، از کلاس آمده سوار ماشین شده، بعد 15 دقیقه شروع کرد به نُطق کردن، برگشته به من میگه همه ی پسر های هم سن تو (23سال، چاکریم!) الان تو ماشینشون دارن یک آهنگ دوپس دوپس دار یا رِنگی گوش میکنید، آنوقت تو مثل پیرمردها، صبح مجلس رو گوش میکنی، ظهر ها  رادیو پیام، عصر ها هم رادیو گفتگو!
منم از عملکردم شدیدا دفاع کردم، گفتم امروز دولت لایحه اصل 44 رو برده به مجلس، گوش کن ببین چی میشه!
داخل پرانتر: هر کی امروز رادیو گوش نداد از دستش پریده، واقعا این مجلس ما مثل یک نمایش سیرک می مونه، تمامی ... جمع  شده اند در محلی به نام مجلس، دولت هم که!! چی بگم که خود حدیث این مجمل بخوان...
البته آنچنان بیراه هم نمیگه، از تعداد موهایم بسیار کم شده و اون 4 تایی هم که مانده 2 تاش سفیده، من موندم از بین این همه پسر عمو و دختر عمو، چرا من که از همه کوچکترم هم دارم کچل میشم هم موهام داره به سفیدی میزنه...

دولت...

این هفته، هفته دولت بود، آقا به به، آقا چی بگیم از این دولت عدل محور و خدمت گذار.
فرض کنید یک نفر مسلط به زبان فارسی، این یک هفته ایران باشه، هر روز 5 تا وزیر تو 5 تا کانال تلویزیون، بعد از کلی پاچه خواری و منت گذاشتن سر مردم، شروع میکنند از کار های شایانی که کردند، خلاصه طرف فکر میکنه اشتباهی آمده لاس و گاس.
آخه آدم، پس با این همه کار که شماها انجام دادید، چرا ما داریم هر روز بدبخت تر میشیم؟!!!!
خوشبختانه نماینده های محترم مجلس هم ماهی 300 لیتر گرفتن که خدای نکرده منزل رو میبرن زیارت بر میگردانند منزل گرمی هوا اذیتشان نکنه و خم به ابروشان نیاد.
عمق فاجعه اینجاست که رئیس جمهور میگه تو ایران آزادی مطلق است (نمونه سانسور دولتی: فرزاد حسنی) و وزیر کشاورزی میگه مردم کمتر برنج بخورند تا به مرز خودکفایی برسیم.
من موندم با این مملکت گل و بلبل، چرا این دوست جون هی میگه بریم! کجا بریم بهتر از اینجا!!!!!
فعلا عدس پلو، آخ جون
لوبیا پلو، آخ جون
بخور و برو، آخ جون...

رفتیم جهنم خانه گرفتیم بدون تلفن، البته با ایرانسل آپ میکنیم (زرشک)، کلی هم از طرف دوست جون تهدید شدیم که اگه 1 واحد هم پاس نکنی عمرا ترم بعد بگذارم بری!!!
نتیجه اینکه این ترم باید حسابی بخوانیم تا بتوانیم 3 ترم دیگه تموم کنیم، بعدشم بریم آش خوری و بعدشم ببینیم چی میشه.
آقا ما یک رفیقی داریم، گل، ماه، خانم، اصلا من یک چیزی میگم یک چیزی میشنوید، این رفیق ما این ترم فارغ التحصیل میشه، اونم 7 ترمه، بدون مشروطی، بدون حذفی، بدون حتی واحدی افتادن!
هی من بهش میگم آخه عزیز من شما اگه 1 ترم مشروط نشی تو مدرکت می زنند معادل لیسانس، اصلا مشروطی یک کلاسی داره که نگو، ولی کو گوش شنوااااااااا
یک وقت فکر نکنی دارم به 7 ترم شدنت حسودی میکنم ها، عمراااااااااااااا
من خودم از اول میخ رو محکم کوبیدم، ترم 3 زدیم تو گوش مشروطی، تازه کلی هم ایراد گرفتن که چرا 2 ترم معطل کردم، خلاصه از ما گفتن بود.
خارج گود: جفتمان داریم تلاش میکنیم، با تمام وجودمان، برای زندگی کردن، بعضی موقع ها خسته میشیم، الان هم از اون موقع ها ست، جوش میاریم که مثلا ما الان جوونیم و باید خوش باشیم ولی هر دو داریم تلاش میکنیم، ولی می ارزه، چون هدفی که داریم ارزشمنده...