.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

دولت...

این هفته، هفته دولت بود، آقا به به، آقا چی بگیم از این دولت عدل محور و خدمت گذار.
فرض کنید یک نفر مسلط به زبان فارسی، این یک هفته ایران باشه، هر روز 5 تا وزیر تو 5 تا کانال تلویزیون، بعد از کلی پاچه خواری و منت گذاشتن سر مردم، شروع میکنند از کار های شایانی که کردند، خلاصه طرف فکر میکنه اشتباهی آمده لاس و گاس.
آخه آدم، پس با این همه کار که شماها انجام دادید، چرا ما داریم هر روز بدبخت تر میشیم؟!!!!
خوشبختانه نماینده های محترم مجلس هم ماهی 300 لیتر گرفتن که خدای نکرده منزل رو میبرن زیارت بر میگردانند منزل گرمی هوا اذیتشان نکنه و خم به ابروشان نیاد.
عمق فاجعه اینجاست که رئیس جمهور میگه تو ایران آزادی مطلق است (نمونه سانسور دولتی: فرزاد حسنی) و وزیر کشاورزی میگه مردم کمتر برنج بخورند تا به مرز خودکفایی برسیم.
من موندم با این مملکت گل و بلبل، چرا این دوست جون هی میگه بریم! کجا بریم بهتر از اینجا!!!!!
فعلا عدس پلو، آخ جون
لوبیا پلو، آخ جون
بخور و برو، آخ جون...

رفتیم جهنم خانه گرفتیم بدون تلفن، البته با ایرانسل آپ میکنیم (زرشک)، کلی هم از طرف دوست جون تهدید شدیم که اگه 1 واحد هم پاس نکنی عمرا ترم بعد بگذارم بری!!!
نتیجه اینکه این ترم باید حسابی بخوانیم تا بتوانیم 3 ترم دیگه تموم کنیم، بعدشم بریم آش خوری و بعدشم ببینیم چی میشه.
آقا ما یک رفیقی داریم، گل، ماه، خانم، اصلا من یک چیزی میگم یک چیزی میشنوید، این رفیق ما این ترم فارغ التحصیل میشه، اونم 7 ترمه، بدون مشروطی، بدون حذفی، بدون حتی واحدی افتادن!
هی من بهش میگم آخه عزیز من شما اگه 1 ترم مشروط نشی تو مدرکت می زنند معادل لیسانس، اصلا مشروطی یک کلاسی داره که نگو، ولی کو گوش شنوااااااااا
یک وقت فکر نکنی دارم به 7 ترم شدنت حسودی میکنم ها، عمراااااااااااااا
من خودم از اول میخ رو محکم کوبیدم، ترم 3 زدیم تو گوش مشروطی، تازه کلی هم ایراد گرفتن که چرا 2 ترم معطل کردم، خلاصه از ما گفتن بود.
خارج گود: جفتمان داریم تلاش میکنیم، با تمام وجودمان، برای زندگی کردن، بعضی موقع ها خسته میشیم، الان هم از اون موقع ها ست، جوش میاریم که مثلا ما الان جوونیم و باید خوش باشیم ولی هر دو داریم تلاش میکنیم، ولی می ارزه، چون هدفی که داریم ارزشمنده...
نظرات 7 + ارسال نظر
باران جمعه 9 شهریور 1386 ساعت 09:35

من چی بگم به تو آخه! خوبه حالا این دوستت وایساده بالا سرت و به ضرب تهدید اون بلکه بعله! وگرنه که من تو رو می شناسم دست از این کلاس مشروطی به سختی بسیار ور می داری!

پ.ع.ب یکشنبه 11 شهریور 1386 ساعت 03:13

"من موندم با این مملکت گل و بلبل، چرا این دوست جون هی میگه بریم! کجا بریم بهتر از اینجا!!!!!
فعلا عدس پلو، آخ جون
لوبیا پلو، آخ جون
بخور و برو، آخ جون..."

این تکه خوب بود...
عزیز باید خبرنگار بشی توو....

پ.ع.ب یکشنبه 11 شهریور 1386 ساعت 03:14

نمی دونم چرا نظرات این رگبار پراکنده رو مخ آدم راه می ره !!!

باران یکشنبه 11 شهریور 1386 ساعت 22:05

دست شما درد نکنه آقای ناشناس! راحت باشین. ای ؛رو مخ کسی راه رفتن؛ از همه بر نمی یاد. تخصص می خواد!

مدیر وبلاگ یکشنبه 11 شهریور 1386 ساعت 23:50

اخطار به دو کاربر:
لطفا به نظر شخصی خود در مورد وبلاگ بپردازید نه دیگران!
از کَل کَل کردن اجتناب فرمایید.
ممنون...

باران یکشنبه 18 شهریور 1386 ساعت 22:41

باز هنگ کردی که. بنویس دیگه!

پ.ی.ب دوشنبه 19 شهریور 1386 ساعت 09:24

دوست داری بیای تو 360 ؟

خواستم برات دعوتنامه بنویسم ، نشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد