.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

روز نوشت...

مملکت خیلی باحاله، ملت قاطی کردن اساسی...
ما امروز سوار تاکسی بودیم، خوشحال بودیم، واسه خودمان داشتیم دینای دینای میکردیم، یه خانومی جلو نشسته بود، نزدیک 60 سال رو داشت، راننده هم همینطور.
خانم محترم شروع کردم که آره دزد آمده تا دم در خانه من، من زنگ زدم به پلیس که بیاید دارن میان تو، اونا هم گفتن هنوز که نیومدن، هر وقت آمدن بگید...
خلاصه یواش یواش آمد بالا تا رسید به اون بالا بالا ها، از اونم بالاتر و شروع کرد فحش دادن که این فلان فلان شده ها فلانند، اینطوری اند، من که مغزم داشت از دهنم میزد بیرون، یعنی اینجا ایرانه؟ آزادیه بیان تا این حد؟
سرنوشت این خانم چی میشه؟
وزارت اطلاعات، بند 209 اوین، کلانتری، اتقاق تمساح ها!!
خلاصه اتفاقی بس باحال بود و ما کلی از خودمان ذوق در کردیم البته در خفا، چون ممکن بود ماموران مخفی امام زمان بیایند من را ارشاد کنند و من مرشد شوم.
روزگار مملکت ما شده مثل اون جکه، به ترکه میگن آمریکا میخواهد چیکار کنه؟ میگه والله یه پاش که تو افغانستانه، یه پاش تو عرق، حتما میخواهد ب ر ی ن ه به ایران دیگه...
باز به ترکه میگن بازیافت زباله یعنی چی؟ میگه یعنی رای دوباره دادن به ا ح م د ی ن ژ ا د
خلاصه ما کماکان منتظریم آمریکا جان یک توپی به ایران در کند و ایران یکی از ایالت های آمریکا شود و ما به آمریکا برویم و آنجا نصف پول دایل آپ پول بدهیم سرعت در حد MB بگیریم و برای یک بار هم که شده لینک های یوتوب را به راحتی و بدون فسیل شدن ببینیم.
خارج گود: پلیس در ایران فقط کار عملیاتی میکنه نه پیشگیرانه، یعنی اگه یکی چاقو رو گذاشته باشه بیخ گلوتون به پلیس ربطی نداره باید برید دادسرا شکایت ولی اگه گلوتون رو برید اونوقت پلیس وارد عمل میشه.
این اتفاق برای یکی از دوستان من و بهار افتاد...

جنگ...

بوی جنگ میاد...
جنگ نزدیکه؟

خارج گود: به زودی شروع میکنم...