.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

عاشورا یا ...

همون طوری که گفتم امسال هم برای عاشورا پایه پیدا نکردم.
من اینطوریم دیگه هر جا میخواهم برم باید پا داشته باشم.
تو خانواده ما طبق یه قراری که هیچ وقت گذاشته نشده قرار هر وقت من دختر عموی ۱۷ سالمه دیدم مواظبش باشم.امسال هم طبق معمول.هی گفتم بابا این دیگه بزرگ شده اصلا به من چه گفتند نه که نه!
منم مثل بچه آدم گفتم باشه.
این دختر عموی من منو هرجا می خواست برد.به یه دسته رسید گیر داده روزبه بیا شتر سوار شیم
میگم زشته بابا،میگه نه که نه،بالاخره بعد از یک ربع سرو کله زدن بیخیال شد.
اما یه چیزی خیلی حالام رو گرفت، وضعیت دختر پسرها بود.من خودم معتقدم آدم باید کاملا آزاد باشه،ولی بابا یه روز که ۱۰۰۰ روز نمیشه.من خودم ختم خلاف و اینجور حرفام ولی خودم دیگه خجالت میکشم عاشورا برم دنبال این کارها.همین الان من دارم آهنگ اندی گوش میدهم ولی صداش آنقدر کمه که خودم هم نمیشنوم.
به نظر من آدم باید یه چنین روزهایی رو حداقل به خاطر آن آدم هایی که واقعا به خاطر عزاداری آمدن بیخیال اینجور کارها شه،هر چند تعداد این آدم ها کم باشه.
خلاصه از سال بعد تصمیم گرفتیم که یه طوری همدیگر رو بپیچونیم تا هر کدوم به کار خودش برسه
اصلا نمیدانم سال بعد اینجا هستم یا نه!

نظرات 2 + ارسال نظر
علی رضا دوشنبه 3 اسفند 1383 ساعت 09:52

دمت گرم

مهدی جمعه 7 اسفند 1383 ساعت 11:24 http://mesi.blogsky.com

سلام روزبه
خوبی
با نظرت در مورد اینکخ یه روز هزار روز نمی شه موافقم
یه روز کاری نکنند حالا بعدن روز مقدسی نبود
بترکونن مملکت رو
یه سر هم به من بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد