این ادامه ی همون قبلیه و در یه روز نوشتمشون.
خدای من، خدای خوب و مهربان، روح ظریفی را که به من به رسم امانت دادی به تو میسپارم چرا که تنها در سایهی حمایت توست که می توانم از آسیب دیدن محافظتش کنم. خدای من، امانتت را نگاه کن. بگذار اعتراف کنم که غرور و سرگشی من چنین زشت و ترک خوردهاش کرده. بگذار اعتراف کنم بی توجهی من باعث این سیاهیها شده. حتی حمایت تو را زیر پا گذاشتم و اکنون نگاه به عقب مرا به این بازویی وا میدارد گرچه که تو عالم به تمام آنچه که بر من و امانتت گذشته هستی. این بازگویی تنها برای آن است که چیزی از تو پنهان نکرده باشم ای داناترین دانایان.
سلام
دعا نوشتن و خوب نوشتن هنر می خواهد. خوب از پسش برآمدی.
موفق باشی
سلام . واسه ی من غریب هم دعا کن .
به امید قبولی همه ی دعاهایی که از دلهای پاک بلند میشن .
امیدوارم دعات مستجاب بشه :)