.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

شیرقهوه!

گاهی وقتا با یکی میریم بیرون، میریم یه جای خوب و یه شیرقهوه ی خوب می خوریم ولی بهمون نمی چسبه! حوصله ی طرف رو نداریم یا فکرمون مشغول اتفاقات دیگه است.

گاهی وقتا با یکی میریم بیرون و طرف اصرار می کنه که بریم یه قهوه بخوریم! یه شیرقهوه ی مزخرف به خوردمون می ده و یه دو ساعتی مثلا صحبت می کنیم که کاملا زورکیه و هیچ کدوم حوصله ی اون یکی رو نداریم.

گاهی وقتا با یکی میریم بیرون و میریم یه شیرقهوه ی معمولی می خوریم. قهوه اش مزه ی خاصی نداره اما صحبتی که می کنیم باعث می شه همون قهوه ی بیمزه هم حسابی بهمون بچسبه!

 

* همه اش رو با شیرقهوه نوشتم چون از قهوه ی تلخ متنفرم!

* ممکنه همه ی این حالت ها با خوردنی های دیگه ای هم مثل پیتزا رخ بده ولی من دوست دارم با شیرقهوه تعریفش کنم.

* ابدا هم بعید نیست که با یکی بریم بیرون هم از گفتگو لذت ببریم و هم از شیرقهوه اش ولی تا حالا برای من پیش نیومده!

* نتیجه گیری اخلاقی هم نداره چه برسه به منطقی!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی جمعه 14 بهمن 1384 ساعت 12:14 http://lastword.blogsky.com

نتیجه گیری منطقی :ادم همیشه تنهایی بره بیرون بهتره

Ninkapoop شنبه 15 بهمن 1384 ساعت 03:46

بعضی اوقات هم وقتی بیرون میری ، اونقدر حواست به کیفیت شیر قهوه است که فراموش می کنی اصلا چرا رفتی بیرون و با کی رفتی بیرون .

تا کنون چند بار در زندگیمان در برابر چیزی قرار گرفته ایم که برایمان مهم بوده ، و نفهمیده ایم ؟؟؟؟

خوش باشی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد