.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

ماه کذایی...

1)1.5 ماهی بود ازش خبر نداشتم،یه تورایی قهر بودیم،یعنی قهر نه ها گفتیم یه مدت همدیگر را نبینیم بهتره،از 4 ابتدایی تا الان که سال 3 دانشگاه است با هم بودیم،تا دوشنبه که گفتم بیخیال بریم ببینیم چه میشه،رفتم دم خانه شان مادرش تا منو دید بغض کرد و گفت تو چه دوستی هستی که از حال پسر من خبر نداری؟ گفت حدود 2 هفته است اینطوری شده،قبلا خودش باهام در این مورد صحبت کرده بود ولی فکر نمی کردم اینقدر شدید باشه، گفتش گفتن به مرور زمان ممکنه خوب بشه!احساس عذاب وجدان دارم شدید، فکر میکنم تقصیر منه.
2)سه شنبه عصر دعوای شدید لفظی داشتم با خانم مادر سر اینکه تو چرا حرف نمیزنی، هیچ جا نمیای، مثل راننده آژانسی، همش چرا تو اطاقی و...،الان خانم مادر کوتاه آمده ولی من نه!
3)سیما( دختر عمو کوچیکه) طبق معمول همیشه گفت که عاشورا با من باش و منو ببر بگردان،منم گفتیم باشه شاید این ذهن من آرام بشه، رفتم باهاش بیرون، نمیدانم چی شد که موقع خداحافظی آخر تیکه اش رو انداخت: برج زهر مار!
حالم بدتر شد.
4) شبش مهمانی بودیم، به زور بردنم، آخرش صاحب خانه گفت اینقدر فکر نکن، درست میشه، روزها میگذره و زندگی هم در پیش...
اعصابم بد جوری ریخته به هم، همش تو فکر دوستم هستم، از صبح تا شب شایدم تو خواب، اصلا نمی توانم یک لحظه هم فراموشش کنم، پایه تمام کارها و گردشام بود، از همه مهمتر دوستم، عذاب وجدان دارم.
نمیدانم اون روز کذایی چرا تبدیل شد به ماه و خدا نکنه تبدیل شه به سال، ولی اینو مطمئن هستم اون دوستی که میگفت نتیجه رفتارت تو روز کذایی است، نیست!
تا همین الان( یه نگاه به ساعت کنید) موبایلم رو خاموش کرده بودم(از دوشنبه)، نمیدانم گفتم یه دفعه یه چیزی میگیم به دوستان رابطه ها شکراب میشه، ولی خوب الان روشنش کردم،خلاصه اگر جواب sms ندادیم از همه دوستان معذرت.
به یکی از دوستان ایراد گرفتم که تو چرا اینقدر معذرت خواهی میکنی حتی برای کارهای کوچک و گفت عادت!گفتم بهتره بگذاریش کنار، ولی الان میبینم کار درست رو اون میکنه اگه همان 1.5 پیش من قدم میگذاشتم جلو شاید الان دوستم...
مغزم دیگه بهم دستور نمیده، دوستم گند زده به حال ما و رفت پی کارش! خیلی ناراحتشم، خیلی، تقصیر من بوده، مطمئنم. فقط می خواهم تمام شه، فقط همین...


دوستی نوشته :آدمهای هیجان انگیزی که از دوستی ، فقط ادعاش رو دارن ! انسانهایی که نیستن ، نمی تونن باشن چون اصولا آدم نیستن ولی تا جایی که راه داره ادعا می کنن که هستن و توقع دارن که باشی !
نظرات 5 + ارسال نظر
حسن جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 00:31 http://shekoohi.blogsky.com

با سلام
((با عرض تسلیت به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالحسین به شما هموطن عزیز))
از شما دعوت می شود تا در یکمین سالگرد تاسیس وبلاگ راز و رمز کامپیوتر شرکت نمایید و ما را در هر چه بهتر برگزار شدن این مراسم یاری رسانید
زمان:شنبه ۲۲/۱۱/۸۴
مکان: وبلاگ راز و رمز کامپیوتر به آدرس shekoohi.blogsky.com
با سپاس فراوان مدیریت و نویسندگان وبلاگ راز و رمز کامپیوتر
(( رونوشت به تمامی وبلاگهای به روز شده))

Ninkapooopp جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 08:34 http://www.yahoo.com !!!!

معذرت خواهی وقتی عادت بشه ، دیگه معذرت نیست ، عادته ...
راحت ترین راه برای شونه خالی کردن از مسئولیت کار ها ..........

اون که هر لحظه معذرت خواهی می کنه ، شاید بیشتر از بودن خودش شاکیه !!! معذرت می خواد که هستش و کار های ذرست یا غلط انجام می ده .

پس بذار معذرتت ، معذرت باقی بمونه و عادت نشه ....

تا حالا دقت کردی نیایش ، از روی عادت یا ترس ، اصلا شبیه نیایش نیست ؟

Ninkapoop جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 08:39 http://www.yahoo.com

گذشته رو نمی شه تغییر داد ، اما آینده رو چرا .
همانجور که مادرش گفت امکان بهبودیش هست ....
حتی اگه 1% باشه ، می تونی سعی کنی تو این یک در صد ، تو صد در صد نقش داشته باشی ...

خدا هم همیشه کمک میکنه.

ملقب به عسل شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 22:38 http://30in.persianblog.com

من کلا ممنونم و کلا هم خوشحالم و کلا هم در تعجبم !

همیشه شاد باشین
طرز نوشتنتون جالبناک بود . پی میگیرمتون !

گیلاسی دوشنبه 24 بهمن 1384 ساعت 03:35 http://www.cherrylady.blogsky.com

سلام.... میگم عجیبه تو این زمونه یه دوستی انقده محکمه که تو یه مدتیه ناراحتی!!!! من بودم باز با رها درد دل می کردم.....قربونت....بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد