.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تکمله

موضوعاتی هستن که کسی زیاد در جمع  راجع بهشون حرف نمی زنه. من همیشه فکر می کردم باید این تابوهای حرف نزدن رو شکست ولی الان می بینم نه. اینا تابو نیستن خیلی وقتها زبان از رساندن آن چه که در دل ماست قاصره و  برای اینه که حرف نمی زنیم.

 

پست قبلی رو گذاشتم چون فکر کردم باید آپدیت کنم .این تنها متنی بین نوشته هام بود که با اینجا گذاشتنش راحت بودم. ولی الان می بینم نباید این کار رو می کردم. چون منظورم برای خودم واضحه ولی وقتی از بیرون بهش نگاه می کنم حق رو به دوستایی می دم که نظر داده بودن.  چیزی که نوشتم همه ی احساس من نبود و بقیه اش رو هم نمی تونم با کلمه بیان کنم.

 

از این که این کار رو کردم خوشحال نیستم ولی برای احترام به نظرات، حذفش نمی کنم.

 

همین!


هرچی خواستم جواب باران رو ندهم دیدم نمیشه، طبق معمول نوشته های من طولانیه وقت نداشتید بی خیالش شید.
آره، باهات موافقم، خیلی از موضوعات تو جمع مطرح نمیشه، ولی این تابویی نیست که شکسته بشه، بلکه این موضوعات اصلا و ابدا مناسب چنین مجالسی نیست، فرض کن تو یه معلم خیلی احمقی داری، وقتی من رو میبینی میگی آره فلانی چنان کار رو کرد و چنین کرد، فکر نکنم انتظار داشته باشی من بزنم زیر خنده چون من اصلا معلم تو رو نمیشناسم، این بحث ها برای یه جمعی هست که از جیک و پوک هم خبر دارند مثل یه دوست خیلی صمیمی، پس اشتباه نکن، تابویی در کار نیست.
در مورد اینکه با اینجا گذاشتنش راحت نبودی، ببین ملقب به عسل وقتی وارد وبلاگش میشی یه متن خیلی جالب بالای وبلاگش گذاشته" وبلاگ محیطی کاملا مجازی و خصوصی است " خوب اینجا هم همینطوره، خودت هم میدانی من غیر از این وبلاگ جایی دیگه ای نمینویسم، بازم خوب می دانی من دوست آنچنان صمیعیی ندارم که باهاش بشینم دردودل کنم بنابراین میام اینجا می نویسم، فحش میدهم، داد میزنم، انصراف میدهم و 1000 تا کار دیگه، غیر از تو و ninkapoop کسی دیگه ای من رو نمیشناسه، تو که خیلی کم من رو میشناسی، خیلی کم ولی خوب ninkapoop خیلی بیشتر، میام اینجا می نویسم چون میدانم تا 4 سال دیگه احتمال اینکه من و تو همدیگر رو ببینیم خیلی کمه و تا 10 سال دیگه شایدم تو خیابان هم همدیگر رو نشناسیم، زندگی معلوم نیست که سرنوشت هر کس رو به کجا میکشونه، شاید فردا به امید خدا افتادم مردم! بنابراین ناراحت نباش که میای اینجا چیزی مینویسی و ninkapoop و ملقب به عسل نظر میدهند، این 2 تا نظرات خودشان رو گفتن ولی چیزی که میمونه اینه که تو آمدی اینجا حرفت رو زدی، خودت میدانی که حالت چه طوری بوده و فقط نظر دیگران رو می خوانی،نه ملقب به عسل و نه ninkapoop تورو نمیشناسن، منم که در حد خیلی خیلی کم میشناسمت، پس فکر این رو نکن که ای خدا اینها در مورد این دختره چه فکری میکنند، همینطور که برای من هم اصلا مهم نیست.
بگذار یه مثال بزنم، فکر کنم که هنوز اون پستی رو که در مورد دوستم و انصراف نوشته بودم یادت باشه، میدانی نظر تو رو که خواندم چه حالی بهم دست داد، نوشته بودی ننر بازی در نیاری بری انصراف بدی، خوب اولش خیلی بهم بر خورد و کلی ناراحت شدم، حتی تو جوابت نوشتم که فقط می خواستی یه چیزی بنویسی، بعدش که با خودم فکر کردم دیدم تو فقط نظر خودت رو دادی همین! مسلما تو جای من نبودی که حال من رو درک کنی بنابراین نباید ازت ایراد گرفت.
به نظر من اینکه گفتی به دوستان حق میدهی کاملا درسته، چون هیچ کدام از ما جای همدیگر نیستیم که حال طرف رو بفهمیم، بنابراین از چی ناراحتی؟ از اینکه بهت گفتن با یه تصادف ایمانت زیاد شد و با یه باد ایمانت میره، نه! خوبیه وبلاگ اینکه تو نظره خودت رو میگی و بقیه هم نظر خودشان را، ناراحتی از چی؟ از اینکه فردا یکی تو خیابان ببینتت و بگه این همین دخترست که ایمانش باد هواست؟
یا یه مثال دیگه: وقتی داشتم جریان تصادفم رو برات تعریف میکردم خیلی راحت برگشتی گفتی: خوبه، این جور ماجراها باعث میشه آدم قدر سلامتیش رو بدانه. مسلما باید میکشتمت چون یه چیزی پراندی! ولی حق رو به تو میدهم چون تو جای من نبودی که ببینی چی کشیدم. یه چیزی رو که تو روال هست همین طوری گفتی، منم سعی کردم بهت بفهمانم که چه شرایط بدی بوده، حالا قبول کردی یا نه با خداست ولی باز مسلما تجربه نکنی نمی توانی حس من رو داشته باشی( انشالله هیچ وقت تجربه نکنی )
این رو نوشتی که " منظورم برای خودم واضحه " خوب بایدم اینطور باشه، ولی جا نزن، مثل من باش برو  پاسخ بده، کل کل کن، کم نیار، همینطوری که من با شما دوتا همین کار رو کردم، فحشتان دادم، داد زدم چون تو شرایط من نبودید.
در هر صورت مجبور نیستی که چیزهایی رو که دوست نداری اینجا بنویسی، ولی اگه نوشتی ناراحت نباش، چون وبلاگ یه محیط کاملا شخصی و خصوصی است، می توانیم حرف هایی که نمی توانیم به کسی بزنیم بیایم اینجا بنویسیم.
اگه هم واقعا خیلی ناراحت میشی وقتی یه پست میگذاری اجازه نظر دهی رو بر دار، به همین سادگی!
نوشته ات رو به احترام خودت حذف نکن!
مهم این نیست که نظر دیگران چیه، مهم اینکه نظر و عقیده من برای خودم مهمه.
نمی دانم توانستم خوب توضیح بدهم یا نه، فکر کنم با یک کمی دخل و تصرف بتوانی منظور اصلی من رو درک کنی.
در ضمن میگن زندگی 100 سال اولش سخته، اینقدر سخت نگیر میگذره.
مرد شاپرکی...

نظرات 3 + ارسال نظر
ملقب به عسل یکشنبه 7 اسفند 1384 ساعت 23:20 http://30in.persianblog.com

آییییییییییییییییییی من انقدر این موضوع رو تجربه کردم ......
بسیاررررررررررررررررررر در این زمینه تجربه دارم ! انقدر که از موهای سرم هم تعدادش بیشتره !!!!

ملقب به عسل یکشنبه 7 اسفند 1384 ساعت 23:24 http://30in.persianblog.com

ببینید دوستان ِ عزیزم ، دلبندانم !
وبلاگ ِ من در روز ، بطور متوسط 40 تا خواننده داره ! خیلی روشنفکرانه حساب کنیم ، 30 تاش خودمم و دوستای نزدیکم که منو می شناسن ( که طلا بگیرن دست ِ آدمی رو که آدرس ِ منو بهشون داده که دیگه تکون نخوره دستش !!!!! که منو بیچاره کرده ! ) ، می مونه 10 نفر که اونا هم بطور اتفاقی وارد ِ زندگی مجازی من شدند و حرفای منو پی گیری می کنن !

این 10 نفر ، منو فقط از حرفهای من میشناسن ؛ از زمانهایی که من ناله می کنم ، فحش میدم و ... !
خیلی بدبینانه فکر کنیم ، می تونن تصور کنن که من یه موجود ِ پست ِ آشغال ِ سادیسمی ام !
خب بذار اینجوری فک کنن ! نوش جونشون ! من که می دونم اینجوری نیستم ! می دونم که اونا که منو نمی شناسن ! اهمیتی نداره ! دنیا مجازیه ! مهم اونیه که تو فک می کنی و تو می دونی که چی هست !

خدا اون 10 نفر رو ببخشه ؛ نمی دونی چه بساطی داریم با اون 30 نفر !!!!! تازه ادعامون هم میشه که دوستیم و همدیگه رو می شناسیم !
یه جمله می نویسی ، باید مواظب باشی ، 30 نفر آدم به خودشون نگیرن ، دلخور نشن ، بهشون بر نخوره !!!! 15 تاشون نباید بفهمن ، 15 تاشون باید بفهمن !
باید واسه 30 نفر آدم ، توضیح ِ واضحات بدی !!! همچین دهن ِ آدمی را دور از جون ِ شما سرویس می کنن که ترجیح میدی سکوت کنی !!!!
یه عمر با یکی دوستی ، از یه حرفت ، بدترین برداشت رو می کنه که هیچ کس حتی از دشمنش هم این تصور رو نداره ! !

ملقب به عسل یکشنبه 7 اسفند 1384 ساعت 23:27 http://30in.persianblog.com

ولی همیشه یه چیزی یادت باشه که حتی اگه یه تابلو ِ بزرگ هم سر در ِ وبلاگت ، حتی زندگیت بزنی که : آقا ! ملت ! دوستان ! اقوام ! من دارم حرفهای خصوصی ام رو می زنم ! به خودم مربوطه و خودم ! حریم ِ من ، در داره ! بفهمین که اجازه ی وارد شدن بهش رو ندارین ! ......
فایده نداره !
بازم تا زمانی که داری با عموم ِ مردم زندگی می کنی ، تا زمانی که توی یه دنیای مجازی ولی عمومی می نویسی ،
باید پی ِ اینو به تنت بمالی که هر کسی ، با هر فرهنگ و فکر و عقیده ای ، می تونه این حق رو به خودش بده که تو رو مورد قضاوت قرار بده !
پس باید انقدر به احساست ، حرفت ، نظرت ، عقیده ات ، خودت ! اطمینان داشته باشی که بتونی محکم سرش واستی ! انقدر محکم واستی که اگه اشتباه بود ، منصفانه قضاوت کنی !

پس یه لبخند بزن ، نظرات رو بخوون ، به لبخندت ادامه بده ، خدا رو شکر کن و هر کاری که فک می کنی درسته و صلاح ِ خودته ، انجام بده و مطمئن باش که تا زمانی که خودت به خودت مطمئن باشی ، همه ی کارهات درسته !

اگه نظری رو خووندی و خوشت نیومد ، لبخندت رو محکمتر ادامه بده !
اگه نظری رو هم خووندی و دیدی یارو حرف ِ حق گفته ، لبخندت رو که ادامه میدی ، هیچ ؛ سرت رو هم یه بار به علامت ِ تاکید ، تکون میدی
و
میری که به زندگیت ادامه بدی !

--------------------------------
چقدر حرف زدم !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد