.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

Re: جوابیه به صاحب خونه!

نقل قول :من تکمله رو نوشتم که این بحث تموم بشه و یه دعوای حسابی تو وبلاگ مرد شاپرکی راه نندازم ولی اون خودش ادامه داد. به هر حال اگه کسی خیر کرد و نظر داد لطفا بگه که موافقه ما بازم تو سر و کله ی هم بزنیم یا بسه، حال ملت از این دعوای دو نفره مجازی به هم خورده!( ببخشید) منتظریم!

خوب گویا داستان همچنان ادامه دارد، خیلی خوبه !
اول از همه اینکه من مخالفم، با همه چیزو همه کس مخالفم، بابا جون دعوا کجا بود، جدا میگم دعوایی در کار نیست، هر کسی داره نظره خودش رو میگه، همین.
نوشتی "مننظورم از این جور مسائل چیزایی مثل ایمان و عشق و زندگی و ... بود"
بگذار یه چیزی رو تعریف کنم، من به خدا در حد حرف و فقط حرف اعتقاد دارم، وقتی هم برام مشکلی پیش میاد بیادش می افتم، تا اینکه زندگی امسال من خورد به ماه رمضان و تنهایی، فکر میکنم 4 سالی بود که اصلا روزه نگرفته بودم، تصمیم گرفتم امسال رو روزه بگیرم، روز اول خیلی به هم سخت گذشت، تنهایی و گشنگی و 1000 تا بدبختی دیگه، فرض کن بعد از افطار هم باید به درس هام میرسیدم، هم به کارهای خانه و هم غذا درست میکردم، روزها همینطوری گذشت، قشنگه قشنگ حضور خدا رو احساس کردم، تو همه چیزم، زندگیم، موفقیت ها و تمام چیزهای خوب دیگه، اصلا و ابدا احساس تنهایی نمی کردم، من که نمازم همیشه باد هوا بود وقتی اذان مغرب رو میگفتن اول نمازم رو می خواندم و بعد افطار میکردم، حتی تو دانشگاه سعی میکردم اول وقت برم نمازخانه و نمازم رو بخوانم، نمیدانم یه احساس مسئولیتی میکردم، شب های قدر که فوق العاده بود، کلا یه ماه رویایی و به تمام معنا رویایی بود.
منظورم از این نوشته اینکه تا کسی این تجربه رو نداشته باشه نمی توانه به درک من برسه، چه جوری بگم یعنی من هرچی تو بوق و کرنا کنم که ای مردم ماه رمضان ماه مهمانی خداست و از هر لذتی بالاتره کسی گوش نمیده چون این یه مطلبی است که هر کس باید تجربه اش کنه، من خوشحالم که تجربه اش کردم. اینم بگم الان نه نمازم رو می خوانم و نه آنچنان اعمال اسلام رو بجا میارم، با کمال پرویی گناهم رو میکنم ولی یه خوبی که این ماه داشت این بود که همیشه یه کاغد کنارم هست، درخواستم رو از خدا می نویسم، اگه جواب گرفتم داد میزنم خدایا شکرت اگه هم نگرفتم تو تقویمم وارد میکنم تا آن روزی که میگم ای خدا، دمت گرم خوب شد چنین کاری انجام نشد که واقعا بیچاره میشدم، میخواهم بگم خوشبختانه به این درک رسیدم که خدا همیشه با منه.
حالا من این همه اینجا در مورد ایمان نوشتم، به نظر خودت کسی که تجربه این چنینی نداشته باشه می تواند درک کند؟ مسلما نه!
در مورد اینکه چرا کسی در این موارد حرف نمیزنه، خوب مسلما هر کسی یه سری راز داره که دوست داره تو دل خودش بماند، شاید دلیل اصلی که کسی در این موارد راحت صحبت نمیکنه عدم اعتماد است، در مورد خود من که همینطوره، متاسفانه تو زندگیم کسی رو نداشته ایم که راحت بتوانم بهش اعتماد کنم و حرفم رو بزنم.
نوشتی"مشکل من اینه که دلم نمی خواد اشتباه فهمیده بشم و نمی تونم بیشتر از این توضیح بدم. نه این که چیزی مانع من بشه. فقط نمی تونم بنویسم. این فقط یه احساسه که بیانش برام سخته" دقیقا منم می خواستم همین رو بگم، من منظورم رو در مورد این جور چیزها نمی توانم بگم اون وقت بیام بنویسم، خیلی سخته، مطمئن هستم تو اصلا الان نفهمیدی من منظورم چی بوده چون خودم هم نفهمیدم، چون نمیشه اینها رو نوشت، توضیح کلامیش سخته دیگه وای به حال نوشتاری.
می خواهم بگم برای من مهم نیست که چند نفر میان این وبلاگ رو می خوانند، برای من همین مهمه که خودم می خوانم، همین، برای من این مهم است.البته نظر دیگران هم خیلی مهم است، فکر کنم ملقب به عسل دو 2 پست پایینی خیلی خوب و واضح توضیح داده بد نیست که سری هم به اونجا بزنی.
مطمئن هستم که از این پست من کسی چیزی نفهمید، خودم که نفهمیدم اگه شماها فهمیدید به من هم بگید، جدا میگم، خودم 100 بار خواندمش و خواستم ویرایشش کنم که دیدم بدتر شد.خوب من می خواهم شروع کنم، بهتره بگم یه ذره اطمینان به وجود آمده که بیام یه چیزهایی رو بگم، منتظره یه شخصیت جدید باشید.
در ضمن اون موقع تو لیست سیاه بودی که می خواستم بکشمت، الان رفتی اون پایین مایین ها، خیلی ها جلوتر از تو هستن، ولی خوب هنوز از لیست خارج نشدی، یه تکونی به خودت بدی میتوانی حتی صعود کنی به رده های بالاتر و مستقیم بری جام جهانی، ولی از شوخی گذشته ممکنه خیلی ها از مرگ تو خوشحال بشن ولی خیلی ها هم ناراحت میشن، یکیش خود من، دیگه بابا آنقدرها هم بی معرفت نشدیم بزنیم دوست خودمان رو لت و پار کنیم !
نکته خارج از بحث: این 3 روزه قلبم بدجوری درد میکنه، یه دفعه انگاری حسین رضازاده می پره روش، یه فشار وحشتناکی میاد که خیلی بده، اگه کسی چیزی میداند یه راهنمایی بکنه، فقط تو رو خدا نگید برو دکتر که خودتان رو خسته میکنید!

نظرات 1 + ارسال نظر
Shayan Shalileh دوشنبه 8 اسفند 1384 ساعت 01:03 http://www.openlearningcenter.com




Salam

man weboge ghashangetono to mihanblog didam,
site ma ye site amozeshi hastesh www.openlearningcenter.com be site ma link midin ke user haton be tonan az site ma estefadeh konan bara yad giriye zaban?


http://openlearningcenter.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد