.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

تهی...

بعضی موقع ها چیز خاصی به فکرم نمیرسه، خوب شاید نوشتن مقداری آدم رو آرام کنه!
پریشب با یکی دعوام شد، اونم شدیدا، حالا که دارم فکر میکنم میبینم همچین قصد بدی هم نداشته، نمیدانم اون لحظه که اون حرف رو زد چرا جوش آوردم، امروز باهاش حرف زدم، اثری از دلخوری دیده نمیشد، در هیچکدام، نه من و نه اون!
حامد داره به طرز نفرت انگیزی، نفرت انگیز میشه، صبح تلفنی باهاش حرف زدم، حرفمان شد، قطع کردم، زنگ زدم به امید که بهش زنگ بزنه بگه چی شد، یک ربع بعد امید زنگ زده، اونم دعواش شده بود بدتر از من!
من و امید افتادیم رو دوره لجبازی، ما کوتاه نمی یایم.
از این پسرهایی که تا یک دختر میاد تو زندگیشان تمام هوش و حواسشان رو از دست می دهند آنقدر بدم میاد، فکر فرداشان رو نمی کنند، حالا ما دوستاش هیچی، آن دفعه خانواده اش هم از دستش شاکی بودند، به نظر من آدم نباید هیچ وقت حمایت خانواده اش رو از دست بده، در مورده همه چی...
در هر صورت آقا حامد، فکر نکن آدم شدی ها هنوز برای ما همان .... قدیمی هستی، حامد از اون پسرها است که اگه از روی عقل تصمیم بگیره و نه احساس کلی موفق میشه، امری که متاسفانه ماهی یکبار اتفاق میفته!
دوستیم رو باهاش حفظ میکنم برای 3 سال دیگه، بعدش کات.
دارم فکر میکنم قرار اتفاق خاصی بیفته، اوم... نه! شایدم آره، نمیدانم، فعلا که سرم مشغول کاره، درسام که خسته کننده شده اند.
دارم فکر میکنم هفته دیگه باز باید تمام موجودات نفرت انگیز رو ببینم، به همشان هم باید عید رو تبریک بگم.
به درک...میگم...
تمامی یه راه های خلاص شدن از شره این موبایل رو امتحان کردم، یک کلام مادرم نمیزاره، دیگه راهی به ذهنم نمیرسه، التماسش هم کردم فایده نداشت.
خارج گود: خدایا، سه تا متن برای این قسمت نوشتم از هیچ کدامشان خوشم نیامد، پس رازش بین خودم و خودت، فقط قضیه همت رو جدی بگیر، یک همت بزرگ بده تا بتوانم اجراش کنم.
فدات تو...

نظرات 1 + ارسال نظر
آدینه بوک دوشنبه 14 فروردین 1385 ساعت 23:48 http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد