.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خونه

چند وقت پیش یه پست من گفتگویی به راه انداخت. بعد از اون فکر کردم باید یه کم با دقت تر نوشته بذارم. کلی اتفاقات دیگه هم افتاد که باعث شد یه مدتی مرخصی بگیرم. تو این فاصله آرشیو وبلاگ رو خوندم. نوشته های روزبه فراز و نشیب های زیادی داره. پیداست که کی سرحوصله بوده و کی کلافه. گاهی مرتب و طولانی نوشته و گاهی تلگرافی. اون اولا علی هم می نوشت.  بعداز یه مدتی تقریبا تو آبان و آذر روزبه شروع کرد به نوشتن حکایت هایی از متون قدیمی. وقتی من خودم رو پرت کردم این وسط اول فکر کردم خیلی کاسه ی داغتر از آش شدم. خودش دوتا مطلب نوشته و من پنج تا. ولی الان وقتی از دور نگاه می کنم می بینم توی دو سه ماه اخیر نوشته هاش طولانی تر شدن. از اون حالت تلگرافی و کوتاه در اومدن. به نظرم در نوشتن به نسبت قبل راحت تره. نمی دونم خودش هم چنین احساسی داره یا نه.

 

من اینجا رو مثل یه جور خونه می بینم. برای همینه که به روزبه می گم آقای صاحب خونه که خیلی هم خوشش نمی یاد. خوشش بیاد یا نه من اون رو صاحب خونه و خودم رو مستاجر می دونم. و دارم به تدریج نقش یه مارمولک شیطون رو به عهده می گیرم که گاهی وسط بحث جدی، می دوه میاد تو یه شلوغی به پا می کنه و از درز یه پنجره یا در درمیره! خیلی هم از این حال خوشم میاد. ماییم دیگه!

نظرات 1 + ارسال نظر
ملقب به عسل شنبه 19 فروردین 1385 ساعت 21:45 http://30in.persianblog.com

به هر حال مارمولک بودن هم استعداد خاص خودش رو می خواد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد