.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

پیروزی...

(این نوشته رو فقط برای این نوشتم که یادم بمونه، نه به خاطر اینکه شماها بدانید پس خواهشا برداشت نکنید)
می توانم باهات صحبت کنم؟ مهمه؟ آره، خیلی. فقط 1 ساعت. 1 ساعت، چه خبره، خوب باشه بگو.
خیلی با خودم کلنجار رفتم، نمیدانم ولی باید بگم. خوب بگو. قول میدی بعدا نزنی تو سرم؟ میخندم میگم: داره جالب میشه، سعی میکنم این عمل وحشیانه رو انجام ندهم. دارم جدی حرف میزنم. منم جدی گفتم.
راستش باید، باید اعتراف کنم که من باختم، من اعتراف میکنم که نتوانستم تورو تو چنگ خودم بگیرم، نتوانستم مثل موم بهت حالت بدم، نتوانستم تو مغزت نفوذ کنم.
حالت من: در حالت آفتاب بالانس و پشتک زدن، خوشحالم که بالاخره به این نتیجه رسیدی که نمی توانی هر پسری رو تو دستت بگیری. چرا می توانم تو فرق داشتی. نه! مثل من زیادند، می توانم همین الان یکی رو معرفی کنم، حالا چی شد به این نتیجه رسیدی؟
یک چیزی میگم ولی مغرور نشی ها، تو فوق العاده فکر من رو خوب میخوانی، دقیقا می فهمیدی که من می خواهم چه کار کنم. خوب خوشحالم، امیدوارم دیگه دست از این کارات بر داری. نه، خیلی از پسرها احمق هستند، بد نیست که آدم گوش مالیشان بده. یادت باشه یک دفعه هم تو ممکنه قربانی بشی. شاید.
خوب فکر کنم که دیگه ما با هم کاری نداریم، روز های خوبی بود، امیدوارم همیشه موفق باشی.
اون: یعنی چی؟ یعنی حالا قرار من قربانی بشم، چرا؟ تو قرار انتقام بقیه رو از من بگیری؟
من: نه، به من مربوط نیست، ببین من نمیدانم تو زندگی تو چه نقشی دارم ولی تو برای من یک دوست فوق العاده معمولی هستی، بود و نبودت برام مهم نیست، میدانیکه من اصلا به عشق و عاشقی اعتقاد ندارم. قرار ما این بود که ببینیم کی کم میاره، حالا این بازی تموم شد، دیگه دلیلی نمیبینم باهم باشیم.
اون: شاید تو راست بگی ولی ما میتوانیم 2 تا دوست خوب برای هم باشیم.
من: ببین تو دوست من نیستی و هیچ وقت هم نخواهی شد، باز اگر دوست داری مهم نیست، ولی یادت باشه برای من مهم نیستی و وقتم رو صرف تو نمیکنم.
اون:‌ خوب ما فقط دوست بمانیم، همین...
نظرات 3 + ارسال نظر
من دوشنبه 18 اردیبهشت 1385 ساعت 22:34

اون عکسه مال پست قبلیت یه جوری بود.. دلم ریش شد!

ملقب به عسل سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 23:45 http://30in.persianblog.com

خشن بود !
ترسناک شدی یه کم !!

ملقب به عسل سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1385 ساعت 23:47 http://30in.persianblog.com

این نظر ِ پایین هم فقط حسی بود که بعد از خووندن داشتم ! همین فقط
بدون سر سوزن برداشت !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد