.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

بازی...

می دونی مشکل چیه؟
5 یا 6 ماه پیش فکر میکنم اعلام بازنشستگی کردم و کفشام رو آویزون کردم و اعلام کردم دیگه بازی نمیکنم!
مشکل سن ندارم، فکر کنم هنوز برای بازی کردن جوونم، مشکلم اینه که هنوز مثل یک بازی بهش نگاه میکنم و خوب دیگه نمی خواهم اینطوری باشه، بنابراین رسما گفتم که من دیگه بازی نمیکنم!
اون یکی رو میخواهد که تازه اول خط باشه، تازه نفس باشه، مثل خودش 90 دقیقه بدوه، تکل بره، تلاش کنه و کلا نتیجه براش مهم باشه، ولی من تنهای چیزی که برام مهم نیست نتیجه است.
میگه تجربه ای جدید هست، قبول دارم ولی قبلا تجربه کردم. با اینکه به نظر میرسه هر تجربه یک چیز با مزه داره ولی الان، اونم تو این زمان اصلا حس و حالش رو ندارم چون میدونم قواعد بازی رو رعایت نمیکنم.
----------------------------------------
امروز به یکی رسما گفتم که دیگه نمی خواهم شخص جدیدی بیاد تو زندگیم، نه دوست جدیدی، نه همراهی، گفت مگه میشه تو محیط جدید با کسی دوست نشد، منم گفتم می تونم بهت ثابت کنم!
----------------------------------------
یک اتفاق بدی افتاد، خیلی بد، نشد که نشه.
----------------------------------------
به نظر میاد هم بزرگِ راست میگه و هم کوچیکِ، البته بزرگِ راستر میگه، یکمی کوچیکِ باید کوتاه بیاد و یک کمی هم بزرگِ انعطاف نشون بده...
---------------------------------------
پ ن: من حالا حالا قصد بازی جدید رو ندارم، من دیگه نمی خواهم بازی کنم...
نظرات 1 + ارسال نظر
امیر جمعه 30 تیر 1385 ساعت 18:29 http://amir-perspolisi.blogsky.com/

سلام وبلاگ جالبی داری امید وارم از کمبود نظرات خسته نشی
اگه وقت کردی یه سری به وبلاگ من بزن
تا به هم لینک بدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد