.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

سیگار...


بچه های ریاضی خوب با این جمله آشنا هستند: فرض محال، محال نیست!
من هم از این به بعد بر فرض محال میگیرم، که اینجا رو آشنا، دوست، فامیل، رفیق و کلا هیچ بنی بشری که من رو خارج از این دنیای مجازی بشناسه، نمیخواند.
زنگ زده، میگه چیکار میکنی؟ میگم سیگار میکشم.
زنگ زده، میگه چیزی شده؟ میگم آقا این سیگار هم خوب چیزی یه.
زنگ زده، میگه تو امروز حالت خوبه؟ میگم سیگار میکشی.
زنگ زده، میگه تو واقعا مطمئنی از زدن این حرف ها پشیمون نمیشی؟ میگم اینطوری بخواهم پیش برم تمام پولام تمام میشه.
زنگ زده، میگه می خواستم بگم خیلی خری! میگم پول داری به من قرض بدی؟
زنگ زده، میگه خوب می خواستی من رو عصبانی کنی، کردی، بسته دیگه! میگم این ماربرو چرا تموم نمیشه؟
زنگ زده، میگه تو خیلی پرویی، یا همین حالا تمومش میکنی، یا رابطه ما تموم میشه؟ میگم، دومی راه خوبی یه!
زنگ زده، میگه مطمئنی، میگم برو به جهنم...
پ ن: من جای اون حرص می خورم که چرا با موبایل زنگ میزنه، پولش رو بده من سیگار بخرم.
خارج گود: یک قولی دادم، گفتم تا این شرایط هست پای حرفم هستم، حالا اون شرایط دیگه نیست، پس...
نمی دانم از این به بعد قرارِ چقدر رو من منفی فکر کنید، ولی مطمئنا کم نیست چون کارای منفیم تازه داره شروع میشه، ولی حداقل درست فکر کنید...
کسی پایه هست بریم X امتحان کنیم؟
دارم به اتفاقات 24 ساعت گذشته فکر میکنم، 4 تایی رفتیم بیرون، خیابان ولیعصر، طرف های ساعت 7 شب، دوستم سپر به سپر یک موتوری میکنه، موتوری میگه پسره بزمجه تو بلد نیستی برونی؟ دوستمان میگه: خفه شو بزغاله!
موتوری یک چاقو در میاره!
میبریمش بیمارستان، پر کردن فرم، واریز کردن پول، زنگ زدن به خانواده اش، جمله: اول پذیرش، کلانتری، خون، خانه، خواب، الانم که پیش روی شمام!
پ ن 1: بیمارستان مهر بسیار عالی است، در عرض 3 ثانیه شما رو به همون جایی که باید برید، میبره!
پ ن 2: حیوانم بود یکمی ناراحت میشد اما من...
پ ن 3: میگن خوب میشه...
خارج گود: خیلی از لجن های شهرستان ها میان تهران، تهران به یک پاکسازی اساسی از این لجن ها نیاز داره..