.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

شماره...

1. امروز و امشب، خوب بود.
2. با خانم مادر رفتیم فرهنگسرای توچال و آتیش بازی دیدیم، خانم مادر میگفت خیلی وقت بود که تو رو آنقدر خوشحال ندیده بودم! از شدت ذوق زدگی به مرحله ذوق مرگی رسیدم، کلی کیف کردم، به یاد کودکی.
3. باید یک کاری رو انجام بدم، یعنی چندتا، از نوع بایدی هم هست، ولی همیشه گفتن اول درس بعد کار، البته الان. هی میگم شب میشنم پاش، ولی خیلی خسته هستم و نمی توانم تمامش کنم، شنبه آخرین فرصت است.
4. دستگاه مشترک مورد نظر یک هفته است خاموش میباشد. خوب چرا میزنی؟
5. سلام، ببخشید باید دیروز زنگ میزدم و عید رو تبریک میگفتم، نشد. عیدت مبارک! حالت خوبه؟ من باید برم، فعلا!... الو، الو، ببخشید شما؟
6. این رفیق فوتسالیست ما( میلاد.ص رو میگم ) دوشنبه شب، یعنی شب عید تصادف میکنه، یک ماشین میزنه بهش، تقریبا میشه گفت که یک جاییش پاره شده، این ترم رو که باید مرخصی بگیره، ولی خدا بهش رحم کرد که کامل نرفت قاطی باقالیا!
7.  داشتم دستش می انداختم که بشر، از زور 4 روز تعطیلی رفتی خودت رو انداختی زیر ماشین، که جمالمان به گل مبارک ضارب منور شد، یک پسر همسن خودم! با خواهر برادر ها آمده بودند احوالاته مقتول رو بپرسند!
8. دو حالت داشته، یا اینکه راننده حواسش به این دختر خانم بوده، یا میلاد، از اونجایی که این خانم محترم خواهر راننده بوده پس فرضیه اول باطل هست. نــــــــــه! به انتخابش تبریک میگم، من اگه جاش بودم میرفتم کامل زیر ماشین.
9. فحشم میده میگه لعنتی اینقدر من رو نخندون، دردم میگیره. میگم خوب بابا هرکی خربزه بخوره باید پای لرزش هم بشینه!
10. میبینم که استقلال با تیم ته جدولی راه آهن مساوی کرد، حالا هی برای داربی کُری بخوانید، آنچه که مسلم هست اینکه پرسپولیس زلزله برگشته، ما داربی رو میبریم، 6 تایی یادت نره.
11. فکر میکنید جریان این شماره ها چیه؟ خودم هم نمیدانم...