.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

روز صفر...

یک اس ام اس آمد که آزادی؟
مهندس بود، بعد از حال و احوال پرسی های اولیه و آنالیز بازی پرسپولیس استقلال وارد بحث اصلی شدیم.
شروع کردم حرف زدن، یک دفعه گفت پسر عوض شدی! با خنده گفتم چطور؟
گفت حرف های یک ماه پیشت رو یادت بیاد، الان هم ببین، عوض شدی پسر عوض شدی!
میگم خوب آره ولی نه اون قدر که تو فکر میکنی.
شروع میکنیم به حرف زدن تا من به یک بن بست می خورم، می پرسم تو جای من بودی چیکار میکردی؟
میخنده میگه من همیشه از تو میپرسم حالا تو می خواهی از من کمک بخواهی؟ بیخیال!
میگم نه! جدی، فرض کن جای من بودی...
شروع میکنه گفتن، میبینم درست میگه، میگه 14 روز این کار ها رو بکن، شاید سخت باشه، ولی تو که تصمیم گرفتی این راه رو بری باید با بدی هاش هم بسازی، این جزء زندگیه!
بعد از قطع تماس با خودم فکر میکنم که این یک امتحان هست و بهتره هرچی می خواهد پیش بیاد همین الان پیش باید، پس شروع میکنم.
میدانم این 14 روز عذاب آور هست( هست؟ ) ولی باید باشه، چون زندگی پستی بلندی داره.
چطوره اسم این پست رو بگذارم روز صفر، این 14 روز مجازی با من باشید.
پ ن: ازت مهندس ممنونم، راهنمایی فوق العاده ای بود.