.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

بیکار...

من از فردا رسماً بیکارم!
راستش به نظر من که شغل خوبی بود، حداقلش این بود که تو این 2.5 ماه، توانستم پول توجیبی خودم رو در بیارم، یک سفر هم رفتم که همچین کم خرج هم نبود، ولی مشکل اینه که فکر میکنم دیگه خیلی داره به درسم صدمه میزنه.
از اول دانشگاه تا حالا یک کلمه هم درس نخواندم، نمیخواهم زیادی تو اون سگدونی بمونم، همینطوری 5 سالِ میشه.
از فردا دیگه میشینم خانه مثل بچه آدم درس می خوانم ( آره جون خودم! )
از فردا دوباره باید دستمان بره تو جیب آقای پدر، حقیقتا خیلی سخته ولی چاره ای نیست.
برادرم که میگه سعی کن بازم ازشون کار بگیری ولی دلم نمی خواهد وقت بگذارم.
دیروز آخرین پروژه رو دادم و والسلام، تمام!
خارج گود: آدم، یک سری آدم ها رو دوست داره، یک سری رو خیلی دوست داره...