.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

آهنگ و جشنواره...

لعنت به این حس فوضولی، لعنت به من که نمیتونم جلوی حس فوضولیم رو بگیرم.
امروز خانه تنها بودم، بیکار، طبق معمول پای کامپیوتر رفتم و این حس فوضولی هی وسوسه ام کرد که یک سری به آرشیو آهنگ های ممنوعه بزنم.
آهنگ هایی که تک تک شان یاد آور یکسری خاطرات هست که دوست ندارم یاد آوری بشن.
یک بغض تو گلوم گیر کرده، مخصوصا تو این هوای بارونی، یک ناراحتی، یک حس فوق العاده بد...
-----------------------------------------------------------
اون موج هنوز هست.
امروز آخرین روز جشنواره فیلم فجر بود و همچنین آخرین روز سینما رفتن ما، از در خانه که رفتم بیرون اصلا حس فیلم دیدن و نشستن تو سینما نبود، رفتیم سینما و دیدیم اوووووف، سالن پر از خالی هست، دیگه گفتیم حالا یک نیم ساعتی بشینیم ببنیم چیه! خلاصه 5 دقیقه گذشت. اصلا نیگاه نمیکردم فیلم چیه، فیلمی که تو مسابقه شرکت نکنه معلومه دیگه چه گندیه، مخصوصا با فیلم های امسال!
یک مشورت با این دوست مان زدیم و ...
میدانید مطمئنم فیلمش هرچقدر گند هم که بود بدتر از فیلم دیشبی که نبود ولی اصلا حسش نبود.
داوران بخش زرشک طلایی سخت درگیر انتخاب ها هستند و به زودی میتوانید نتیجه ها رو در همین وبلاگ بخوانید!
فردا باید 5 صبح پاشم برم اون خراب شده و بعدشم کارهای بابا، وای من چقدر کار واسه انجام دادن دارم که حسش اصلا نیست.
پ ن 1: نوشته اول رو ظهر نوشتم.
پ ن 2: باید برم بخوابم.
خارج گود: همگی دیشب نوشته شده اند...