.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

روزمره...

روزهایی که باید برم اون خراب شده، از 4 صبح بیدارم، مثل امروز.
ساعت تقریبا 8.15 رسیدیم دانشگاه، گفتن چرا پول رو حواله کردین؟ خلاصه رفتیم شعبه مرکزی بانک ملی شهرستان که تاییده بگیریم.
طرف برگشته میگه شما چرا اینقدر تنبلید که حواله کردید؟ مثل بقیه میرفتید تو صف همین جا پول میدادید، این طوری کار ما رو بیشتر میکنید و خلاصه کلی منت گذاشت و برگه ها رو گرفت تا تایید کنه، یک 5 دقیقه نشستیم دیدم طرف ما رو اصلا آدم حساب نمیکنه.
منم که از صبح قاطی بودم و عصبی، به قول این دوستمان، وقتی هم که عصبی میشم معمولا حریم ها رو رعایت نمیکنم، خلاصه برگه ها رو از دست طرف کشیدم و کلم رو انداختم رفتم سمت دفتر ریاست شعبه داد و بیداد که فلان فلان شده ها، کار بانکی رو چرا انجام نمیدید؟ فکر میکنید من هالو هستم؟
بیچاره رئیس شعبه، هاج و واج مونده بود، فرزاد هم همینطور، خلاصه یک گردو خاک حسابی کردم و موقع بیرون آمدن از بانک هم رفتم سراغ همون کارمنده بهش گفتم شما صبح ها که از خواب پامیشی حتما 10 دانه سنجد بخور، واست خوبه! نگرفت چی بهش انداختم.
تو دانشگاه هم جلوی رئیس دانشگاه و والدین تکمیل ظرفیت ها یک دعوای حسابی با مدیر امور مالی کردم، خلاصه بعد از 1.5 ساعت کارمان تمام شد.
ماشالله خبرگزاری هم که همواره مشغول کارند، ساعت 7 شب یکی از بچه ها مسیج زده که شنیدم امروز گرد و خاک راه انداختی، جریان چیه!
ساعت 11 تهران بودیم و تقریبا یک ربع به دوازده نزدیک خانه بودم که پدر زنگ زد گفت پسر چک رو رفتی بدی اون برگه رو بگیری، اصلا یادم رفته بود، رفتم خانه چک رو برداشتم و شماره اون شرکته رو گرفتم که جان مادرت وایستا تا قبل یک میام، بعد از ظهر هم که یک مقداری زبان خواندم و دیگه هیچی.
نمیدانم چه مرگم شده، مادر هم امروز گیر داده بود که تو از دیروز چرا اینقدر بداخلاقی؟ چی بهش بگم آخه!
پ ن: فردا صبح که باید برم بازار دنبال کارهای پدر، بعدشم که باید دکتر برم، یک سر هم باید برم برنامه ی این کلاس ها رو بگیریم، آخه الان موقع امتحان فاینال زبان بود که من اصلا وقت ندارم، اصلا وقت به درک، حسش نیست.
خارج گود 1: این دوست ما میگه پسر عموی تو عید بیاد تو رو دیگه نمیشه پیدا کرد، دیشب داشتیم با هم دیگه نقشه میکشیدیم وقتی میاد کجاها بریم.
خارج گود 2: باطری موبایلم داره یواش یواش خراب میشه، زود خالی میکنه، مادر امروز گیر داد که هدیه پدر واسه عید رو نمیگیری (یک گوشی) ،چشم.
خارج گود 3: یک اس ام اس،
کاری مکن که فردا روی سنگ قبرت بنویسند : کسی در زیر این خاک خفته که همواره تصمیم داشت ، فردا خوشحال و شاد باشد...