.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

۱۸ تیر...

نمیدانم پست زیر را خوانده اید یا نه! دوست من بعد از 4 روز بازداشت، زنده از قتلگاه بیرون آمد، فقط میشه گفت زنده، به قدری کتکش زده بودند که نمیتوانست حرف بزند، ۲بار برده بودنشان تو حیاط و طناب انداخته بودند گردنشان و گفته بودند میخواهیم اعدمتان کنیم، عجب حکومت عدلی...
به هر حال، دوستم بعد از یک هفته حالش بهتر شد و با اینکه ازش پرونده دارند ولی زده به سیم آخر و خودش میگه من تا یکی از اینها رو نکشم ول کن نیستم، حتی اگر خودمم کشته شم.
خانواده اش که میدانستند از پسش بر نمیان من رو باهاش راهی کردن واسه 18 تیر، تو راه کلی براش حرف زدم که ما فقط باید حضور داشته باشیم، قرار نیست میدان انقلاب رو فتح کنیم و پرچم پیروزی رو بالا ببریم، هرجا دیدیم جلومون رو گرفتن راهمان را کج میکنیم و به سمت مخالف میریم.
ساعت 5 میدان توحید بودیم، گاردی تو آزادی مثل مور و ملخ ریخته بود ولی درگیری نبودش، مردمی هم نبودند، پیشنهاد دادم از بالا بریم سمت انقلاب، انداختیم کوچه پس کوچه ها، هرچه به انقلاب نزدیکتر میشدیم جمعیت بیشتر میشد، رسیدیم به امیر آباد که دیدیم یهو ملت از تو خیابان ریختن تو کوچه و دارن در میرن، در همین حین یکی گفت مرگ بر دیکتاتور و بقیه هم گفتند، گاز اشک آوری بود که میزدند، دیگه چشامان عادت کرده بود، سعی میکردم از درگیری دور باشیم و بیشتر حضور خودمان را نشان بدیم، برگشتیم سمت توحید که دیدیم اونجا هم دست گاردی هاست، تو یک مستطیل گیر افتاده بودیم، توحید- آزادی- خ دکتر قریب- بیمارستان، داشتن ملت رو لت و پار میکردند که یک سری جوان از سمت میدان توحید به گاردی ها حمله کردند و از یک طرف راه خارج شدن پیدا شد، ساعت 7 آمدیم سمت امیر آباد که بریم منزل، ماشین ها بوق بوق میکردند و ملت به علامت پیروزی دستشان بالا بود، سمت کوی حدود 30 نفر جمع شده بودند و شعار میدادند و بقیه ملت دورتا دور چهار راه.
دوستم میخواست بره تو اون جمع که من مانعش شدم و در حال جر و بحث بودیم که یک دختر خانمی مثل گوله از کنارم رد شد و گفت گاردیا، کسی غیر من نشنید، من نسبتا قدم بلنده، پریدم و دیدم حدودا 50 تا گاردی از سمت جنوب دارن حمله میکنند، فریاد زدم گاردیا، ملت شنیدن و همه پا به فرار گذاشتیم، گاز اشک آوری بود که میزدند.
پ ن: ملت به گاز اشک آور عادت کردن، با اینکه آدم رو از نفس میندازه ولی عادی شده، دقت کردین مردم به این نینجا ترتزها میگن گاردی؟
آقایان گاردی و هرچی، آنقدر مردم رو نزنین، به خدا مردم میخواهند با آرامش به نتیجه برسن، فکر نکنین ما فقط بلدیم کتک بخوریم، نگذارید ما هم با عصایی ماشین شروع کنیم و به اسلحه برسیم، الان تو ناصرخسرو با 20 تومان میتوانی یه کلت بخری، ملت را جری نکنید، اگه کاسه صبرشان لبریز بشه مطمئن باشید جوی خون راه می افتد، مطمئن باشید...

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد شنبه 20 تیر 1388 ساعت 21:33 http://100pc.webphoto.ir

با سلام سایت شما خیلی قشنگه و مطالب بسیار خوب و ارزشمندیی هم داری اگر مایل به تبادل لینک هستی بعد از لینک کردن هر کدام از وبلاگ های من که خواستی در بخش نظرات همان وبلاگ به من خبر بدهید تا شما را لینک کنم . متشکرم

#خانواده آموزش عکس کتاب ایرانی ازدواج#
http://patogpc.blogsky.com

#آموزش ازدواج عکس بهداشت سلامتی#
http://patogpc.persianblog.ir

#گالری عکس بازیگران و خواننده خارجی و ایرانی#
http://100pc.webphoto.ir

آرش شنبه 20 تیر 1388 ساعت 21:33

سلام دوست خوبم.
من آرش هستم مدیریت سایت زاویه
تو سایت ما الان چند نفر فعالیت دارند.اما از شما دعوت میشه که تو این زمینه ها تو سایت همکاری کنی.
1-برنامه نویسی2-آشپزی-3هک-4سرگرمی-5معرفی بازی-6معرفی کرک برنامه ها-7روانشناسی 8- داستان نویس 9-عشقولانه10-دخترانه 11-پلیس سایت
اگه تو زمینه خاص دیگه تخصص داری بگو تا آن مورد رو تو سایت ایجاد کنیم.

گروه اکسیر یکشنبه 21 تیر 1388 ساعت 03:20 http://www.ex1r.com/forums/

سلام.

وبسایت خوب و جالبی دارید . تبریک میگیم.

ما در وبسایت خود با برنامه ها و اموزشهای کمیاب منتظر شما هستیم. برنامه هایی نظیر برنامه تبلیغات در روم کاملا رایگان و اموزشهایی نظیر اموزش هک سایت و سورسهای درخواستی شما.

موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد