یه زمانی اینجا بوی پیاده روی میداد...
یه زمانی اینجا بوی کافه قنادی فرانسه میداد...
یه زمانی اینجا بوی روزهای خوب و بد رو میداد...
یه زمانی اینجا بوی چراغ اس ام اس اون نوکیا که تا میشد میداد...
یه زمانی اینجا بوی خوبی میداد...
الان اینجا هیچ بویی نمیده، واسه همینه افتاده این گوشه واسه خودش خاک میخوره و به من میگه عجب آدم بی معرفتی هستی تو...
الان اینجا شده یه خانه خالی، بی هیچ حس و بویی، یه خانه ای که صاحبخانه اش نمیفروشتش چون فکر میکنه شاید دوباره یه دستی بهش بکشه...
شاید یه زمانی، این خانه دوباره پر از نور و شادی بشه، شاید قصه دوباره شروع بشه...
شاید همه چیز دوباره درست بشه...
میشه...
گاهی وقت ها ٫ خالی بودنُ سکوت خوبه...
امیدوارم ایام به کامت باشه رفیق.