.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

او و دیگر هیچ...

بین این دو پست فاصله ی بسیاری افتاده است، دو هفته قبل سفری داشتم به کانادا، غریب بود واسم.

هفته پیش بریدم و برگشتم تهران، نه کسی آمده بود فرودگاه و نه کسی انتظارم رو میکشید، غیر یک دوست.

هر دو تصمیم گرفتیم برگردیم ایران زندگی کنیم، ولی خانواده هر دومان مخالف، میگویند تصمیم احساسی، و من عجیب فکر میکنم منطقی ترین کار ممکن است.

هر دو خانواده اسلحه ی طرد کردن را به سمتمان گرفته اند، از نظر آنها، حق با آنهاست، اگر نبود که این همه آدم دنبال آیلتس و تافل نبودند که بروند از این خراب شده، آن وقت ما داریم فرصت سوزی میکنیم، آنهم در مورد ینگه دنیا...

ولی دل اونها چه مدونه از قربت و دوری، دل آنها چه میدونی از دل خوشی که نیست، دل آنها چه میداند از آرامش روح...

دو راه داریم، یا با ترس آنها بترسیم و پا روی احساسمون بگذاریم، یا پشت پا بزنیم به همه چیز و برگردیم ایران و از صفر تک و تنها با همدیگر بسازیم زندگیمان را...

نظرات 2 + ارسال نظر

به نظر من برای چنین تصمیم بزرگی حداقل باید شش ماه فکر کرد...
باید حرف زد با کسایی که میخوان برن...
باید نشست پای صحبت اونا که برگشتن...
و اونا که نمیخوان برگردن...
اونچه که تصمیم نهایی رو میسازه، برآیند احساسات متفاوتیه که در طول اون فرصت چند ماهه تجربه میکنی...
دو حقیقت هست که باید به خوبی دیدشون
اول: زجر و رنج زندگی در ایران. که کسی مثل تو بخاطر دور بودن از اون، نمیتونه الان درکش کنه... حتی اگر پیش از این سالها از زندگیش رو در ایران گذرونده باشه...
دوم: درد غربت. چیزی که تا صابونش به تنت نخوره، عمقش رو درک نمیکنی... کسایی مثل تو میفهمن غربت ینی چی...
به هردوی اینها فکر کن
بعد تصمیم بگیر
ولی عجله نکن...

موفق باشی

علیرضا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 00:13

خیلی تصمیم بزگی باید بگیری . من برای انتخاب مسیر آینده بین ۲ تا شهر تو ایرن موندم و الان ۳-۴ ماهه دارم با خودم کلنجار میرم حالا که تو بین ینگه دنیا ایران موندی ...
فقط خودت میتونی تصمیم بگیری ....
امیدوارم راه درستی که باعث خوشختی و خوشحالیت میشه انتخاب کنی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد