.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

طوفان های خاطره انگیز...

آب هوای آمریکا، آقا بدجور دم دمی مزاجه، بدجور.

مثلا دیروز هوا 19 درجه بود و امروز شده منفی 4، خلاصه ما رو استاد کرده این آب و هوا.

به خاطر همین آب و هوا، بدون هیچ دلیل یه دفعه یه گرد باد درست حسابی میاد، چند نفر رو میکشه و میره، اونم بدون اطلاع قبلی.

تو اینجور مواقع، از توی تلویزیون و رادیو، تمامی کانال ها، یه 3 تا بوق میزنند و پیام هشدار را میخوانند و همچنین روی موبایلتان، پیغام خطر میگیرید، و این پیغام چه گوشی را سایلنت باشه، چه صدا، چه شب، چه صبح، با یه صدای آزار دهنده ای پخش میشه.

چند روز پیش، حدود ساعت 8 شب، داشتم از مسیری بر میگشتم منزل که با این صدای وحشتناک به خودم آمدم و دیدم دارم میرم قاطی باقالی ها.

خلاصه رادیو رو روشن کردم، میگفت یه گرد با داره میاد خوف انگیز، هرکسی تو این مناطق است و سر پناه نداره بره فلان جا، من به دانشگاه نزدیک بودم و دانشگاه نیم ساعتی منزل.

گفتم تا بخواد گرد باد بیاد رفتم و رسیدم به خانه.

نزدیک دانشگاه که شدم در عرض 3 دقیقه به قدری بارون به همراه باد و گرد و غبار شدید شد که جلوم رو نمی توانستم ببینم، از روی چراغ آژیر های پلیس که به صورت یک راهنما عمل میکرد خودم را رساندم به پارکینگ و رفتم توی سالن ورزش دانشگاه.

نوشیدنی و پتو و اینها برقرار بود و میگفتن حداقل تا 11 شب به خاطر امنیت اینجا هستیم، با اینترنت دانشگاه به برادر اطلاع دادم که نگران نشو من جام امن هست.

توی اینجور مواقع باید آدم بره درون ساختمان بی پنجره، و برای منازل، باید رفت تو کمد، چون مثل جارو برقی از پنجره همه چیز رو میکشه.

خلاصه بعد از 5 دقیقه صدای وحشتناک خوردن باد و بارون و شاخه های رو به سقف میشنیدم و بیشتر نگران ماشینم بودم که طوفان برش نداره ببره با خودش.

ساعت 10 و نیم هوا آروم شد و همون اول پلیس از تلویزیون گفت یک نفر کشته شده و فلان جاده ها به خاطر افتادن درخت بسته شده که اطراف منزل ما نبود.

موقع بیرون آمدن، کلی آشغال از روی ماشین جمع کردم و برگشتم منزل بدون برق، و برق هم بعد از 3 ساعت آمد...

نظرات 3 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 18:31

به محض اینکه یک پست راجع به مرگ دادی پشت سرت توفان آمد....!
گذشته از محتوی مرگ در پست قبلی ، نوشته ات رو خیلی دوست دارم صمیمی و بدور از دروغ و ریا . امیدوارم عمر با کیفیتی داشته باشی
(اشک منو در آوردی )
راستی خیلی دلم میخواهد زیر بارون بهاری بریم تو پارک قیطریه پیاده روی و تا بهت از دل تنگیهام بگم از امید هام....
امید وارم توفان های ناگهانی آمریکا غم و ناراحتی هات رو ریشه کن کنه

عمر با کیفیت HD
آقا پارک قیطریه یادته، خیر سرمان میرفتیم درس بخوانیم واسه کنکور، جهان ورزش رو شخم میزدیم.

rose سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 12:06 http://mydailynotes.blogsky.com/

خدارحم کرده ها;)

هیجان داشت...

الی چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت 14:44

چه هیجانی خوشبحالت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد